نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۵۸

۱

گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست

در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست

۲

گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است

ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست

۳

من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است

تو جفا می نکنی ور بکنی عین وفاست

۴

ای بسا لطف که در چشم بصیرت قهر است

باز قهریست که در پیش نظر لطف نماست

۵

آتش دوزخ و آن چشمه ی جان بخش بهشت

شعله ای از دل من، رشحه ای از دست شماست

۶

دفتر عشق سراسر همه خواندیم ولی

آنچه در یاد بماندست فراموشی ماست

۷

شادمانی جهان است که فانی گردد

غم بدان دل نبرد ره که نشاطش به خداست

تصاویر و صوت

نظرات