
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۷۱
۱
عالمی در شادی و ما را غم است
این غم ما از برای عالم است
۲
چشم غیرت بین ما را نور نیست
هر کجا سوریست آنجا ماتم است
۳
روزگارم زخمها بسیار زد
زخم تو آن زخمها را مرهم است
۴
جان سلیمان است و دل خاتم در آن
نقش روی دوست اسم اعظم است
۵
اشک چشم عاشقان در روی دوست
این چو خورشید است و آن چون شبنم است
۶
کار ما را با گشایش کار نیست
عقده های زلف او خم در خم است
۷
طالب راحت بزحمت گو بساز
گنج و رنج و شادی و غم با هم است
۸
غم نمیخواهی، مجو شادی نشاط
هر که او شادی نخواهد بی غم است
تصاویر و صوت

نظرات