
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۹۲
۱
حاجتی دارم و حاشا که بگفتار آید
حجت است آن که بگفتار پدیدار آید
۲
سخن از پایه ی من خواست نه زانجا که تویی
من بوصف تو چه گویم که سزاوار آید
۳
پاس دل باید نه پاس زبان در بردوست
هر چه دردل گذرد به که بگفتار آید
۴
خیل شه خانه ی درویش بهم در شکند
چه عجب سینه گر از مهر تو افکار آید
۵
وقت در صحبت یاران مده از دست نشاط
این نه یاریست که چون رفت دگر بار آید
نظرات