
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۹۴
۱
من و دل را بکویی منزلی بود
که در هر سو دلی با بیدلی بود
۲
چرا خود عشق زینسان مشکل افتاد
که آسان شد از وهر مشکلی بود
۳
میان بحر ره گم کرده ای را
چه سود ار رهبری بر ساحلی بود
۴
دل از پیش و من از پی تابکویش
شهیدی رهنمای بسملی بود
۵
بدان حسرت زکویش رخت بستم
که هر گامی ز راهم منزلی بود
۶
برون از هر دو عالم راه جستم
ولی از عشق گام اولی بود
۷
همی گریم همی سوزم ازین غم
که یارم دوش شمع محفلی بود
۸
بهر عضو نی و مجمر ببزمش
نهان از من زبانی و دلی بود
۹
نشاط امشب مگر دیوانه شد باز
که دیدم همنشین عاقلی بود
تصاویر و صوت

نظرات