
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲
۱
ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه
۲
بودی و جز بود تو بودی نبود
بود پنهان آتشی دودی نبود
۳
عشق ناگه زد بر آتش دامنی
شعلهها سر کرد از هر روزنی
۴
شعلهها راه ظهور آموختند
پردهها یک یک سراسر سوختند
۵
شد عیان از شعلهها آنگاه دود
شعلهها را دودها پنهان نمود
۶
از درون چشمها جوشید رود
در کمون چشمهها کوشید رود
۷
چشمها زان دود نابینا شده
چشمهها زان رود ناپیدا شده
۸
چشم ما زان رودها خیره شده
روز ما زان دودها تیره شده
۹
چون جمالش از حجاب غیب رَست
از شهود خویش بر خود پرده بست
۱۰
بود تا بود او ز چشم غیر دور
از خفا گاهی و گاهی از ظهور
۱۱
کیست دانی غیر این ما و منی
چیست دانی سیر زین ماء منی
۱۲
چشم ما یک ره نبیند سوی دوست
ور ببیند هر چه بیند روی اوست
تصاویر و صوت

نظرات