
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۳۱
۱
آن دست که بود کوته از زلف تو باز
بشکست و شکسته بهتر آن زلف دراز
۲
در گردن من چرا بباید بستن
دستی که نبود جز بدامان تو باز
نظرات