نظامی

نظامی

بخش ۴۶ - انجامش روزگار فرفوریوس

۱

ببار ای مغنی نوایی شگفت

گرفته رها کن که خوابم گرفت

۲

وگر زان ترنم شوم خفته نیز

نبینم مگر خواب آشفته نیز

۳

چو آمد گه عزم فرفوریوس

بنه بر شتر بست و بنواخت کوس

۴

به هم‌صحبتان گفت کاین باغ نغز

که منظور چشم است و ریحان مغز

۵

چو پایندگی نیستش در سرشت

چه تاریک دوزخ چه روشن بهشت

۶

ز دانایی ماست ما را هراس

که از رهزن ایمن نشد ره‌شناس

۷

کمان‌گر همیشه خمیده بوَد

قبا دوز را قب دریده بود

۸

ترازوی چربش فروشان به رنگ

بود چرب و چربی ندارد به سنگ

۹

همه ساله محمل‌کش بار گنج

نیاساید از محنت و درد و رنج

۱۰

چو پرداخت زین نقش پرگار او

کشیدند خط نیز بر کار او

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1340

نظرات