نظامی

نظامی

بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر

۱

هر روز که صبح بردمیدی

یوسف رخ مشرقی رسیدی

۲

کردی فلک ترنج پیکر

ریحانی او ترنجی از زر

۳

لیلی ز سر ترنج بازی

کردی ز زنخ ترنج سازی

۴

زان تازه ترنج نو رسیده

نظاره ترنج و کف بریده

۵

چون بر کف او ترنج دیدند

از عشق چو نار می‌کفیدند

۶

شد قیس به جلوه‌گاه غنجش

نارنج رخ از غم ترنجش

۷

برده ز دماغ دوستان رنج

خوشبویی آن ترنج و نارنج

۸

چون یک چندی براین برآمد

افغان ز دو نازنین برآمد

۹

عشق آمد و کرد خانه خالی

برداشته تیغ لاابالی

۱۰

غم داد و دل از کنارشان برد

وز دل شدگی قرارشان برد

۱۱

زان دل که به یکدگر نهادند

در معرض گفتگو فتادند

۱۲

این پرده دریده شد ز هر سوی

وان راز شنیده شد به هر کوی

۱۳

زین قصه که محکم آیتی بود

در هر دهنی حکایتی بود

۱۴

کردند بسی به هم مدارا

تا راز نگردد آشکارا

۱۵

بند سر نافه گرچه خشک است

بوی خوش او گوای مشک است

۱۶

یاری که ز عاشقی خبر داشت

برقع ز جمال خویش برداشت

۱۷

کردند شکیب تا بکوشند

وان عشق برهنه را بپوشند

۱۸

در عشق شکیب کی کند سود

خورشید به گِل نشاید اندود

۱۹

چشمی به هزار غمزه غماز

در پرده نهفته چون بود راز

۲۰

زلفی به هزار حلقه زنجیر

جز شیفته دل شدن چه تدبیر

۲۱

زان پس چو به عقل پیش دیدند

دزدیده به روی خویش دیدند

۲۲

چون شیفته گشت قیس را کار

در چنبر عشق شد گرفتار

۲۳

از عشق جمال آن دلارام

نگرفت به هیچ منزل آرام

۲۴

در صحبت آن نگار زیبا

می‌بود ولیک ناشکیبا

۲۵

یکباره دلش ز پا درافتاد

هم خیک درید و هم خر افتاد

۲۶

و آنان که نیوفتاده بودند

مجنون لقبش نهاده بودند

۲۷

او نیز به وجه بینوایی

می‌داد بر این سخن گوایی

۲۸

از بس که سخن به طعنه گفتند

از شیفته ماه نو نهفتند

۲۹

از بس که چو سگ زبان کشیدند

ز آهو بره سبزه را بریدند

۳۰

لیلی چو بریده شد ز مجنون

می‌ریخت ز دیده در مکنون

۳۱

مجنون چو ندید روی لیلی

از هر مژه‌ای گشاد سیلی

۳۲

می‌گشت به گرد کوی و بازار

در دیده سرشک و در دل آزار

۳۳

می‌گفت سرودهای کاری

می‌خواند چو عاشقان به زاری

۳۴

او می‌شد و می‌زدند هرکس

مجنون مجنون ز پیش و از پس

۳۵

او نیز فسار سست می‌کرد

دیوانگی‌ای درست می‌کرد

۳۶

می‌راند خری به گردن خرد

خر رفت و به عاقبت رسن برد

۳۷

دل را به دو نیم کرد چون نار

تا دل به دو نیم خواندش یار

۳۸

کوشید که راز دل بپوشد

با آتش دل که باز کوشد

۳۹

خون جگرش به رخ برآمد

از دل بگذشت و بر سر آمد

۴۰

او در غم یار و یار ازو دور

دل پر غم و غمگسار از او دور

۴۱

چون شمع به ترک خواب گفته

ناسوده به روز و شب نخفته

۴۲

می‌کشت ز درد خویشتن را

می‌جست دوای جان و تن را

۴۳

می‌کند بدان امید جانی

می‌کوفت سری بر آستانی

۴۴

هر صبحدمی شدی شتابان

سرپای برهنه در بیابان

۴۵

او بندهٔ یار و یار در بند

از یکدیگر به بوی خرسند

۴۶

هر شب ز فراق بیت خوانان

پنهان رفتی به کوی جانان

۴۷

در بوسه زدی و بازگشتی

بازآمدنش دراز گشتی

۴۸

رفتنْش به از شَمال بودی

باز آمدنَش به سال بودی

۴۹

در وقت شدن هزار پر داشت

چون آمد، خار در گذر داشت

۵۰

می‌رفت چنانکه آب در چاه

می‌آمد صد گریوه بر راه

۵۱

پای آبله چون به یار می‌رفت

بر مرکب راهوار می‌رفت

۵۲

باد از پس داشت چاه در پیش

کامد به وبال خانهٔ خویش

۵۳

گر بخت به کام او زدی ساز

هرگز به وطن نیامدی باز

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 311
فرید حامد :

نظرات

user_image
سونیا
۱۳۸۸/۰۸/۲۳ - ۰۸:۵۶:۲۳
اول ممنون واسه سایت خوبتونمن خیلی خوب مفهوم ترنج رو در مصرعهای اول متوجه نمی شم، کسی میدونهیه کم توضیح بده!
user_image
لیلی موسوی
۱۳۸۹/۰۶/۰۳ - ۱۰:۰۳:۱۷
سونیا عزیز من با توجه به اون چیزی که در لغت نامه ی دهخدا نوشته شده بود اینطور برداشت کردم که منظور از ترنج همان چین و شکن زلف یار و طنازی یار است. امیدوارم درست منظور را رسانده باشم.
user_image
کتایون
۱۳۹۰/۰۸/۰۶ - ۰۴:۲۶:۲۹
خوب بود به درد کارم خورد اما نتش بده بی زحمت درستش کنید.
user_image
عباس
۱۳۹۰/۱۱/۰۸ - ۰۰:۳۶:۲۹
ممنونم از وبلاگ خوبتون متشکرم
user_image
نازبانو
۱۳۹۱/۰۱/۰۹ - ۱۴:۵۵:۰۲
به به ـ اهنگین و زیبا با اینکه توصیف عاشقی است اما تم حماسی هم دارد
user_image
zahra
۱۳۹۱/۰۸/۲۸ - ۰۳:۴۹:۰۶
یشبی مجنون نمازش راشکست بی وضو در کوچه لیلا نشست.شعر زیبا وجالبی بود کلا شعرای نضامی درباری لیلی ومجنون زیباسروده شدن فقط یکمس فهمشون سخته.کی مفهوم کلی این شعرو بلد
user_image
عاشق بی نفس
۱۳۹۱/۱۱/۰۳ - ۱۱:۵۹:۵۰
سلامواقعا زیبا تر از این شعر تا به حال قلبم را به لرزه در نیاورده بود.مقصود کلی شعر :مرحله ی وصال موقت و بعد هجران دائمی لیلی و مجنون و شرایط بد اطراف آنان برای کنار هم بودن.
user_image
امید
۱۳۹۱/۱۱/۲۵ - ۰۴:۲۵:۴۷
عالیهولی کسی نمیدونه معنی ها رو میشه از کجا میشه فهمید؟ممنون
user_image
امیر
۱۳۹۲/۰۴/۲۴ - ۱۶:۰۴:۰۴
با مطابقت با نسخه چاپی بصیرمژدهی (1388) در بیت چهل و نه، مصراع اول "بر" به "پر" تصحیح گردد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۰/۰۴ - ۱۴:۱۸:۱۹
چون چند برین بر امد افغان زدو نازنین برامد صحیح ودر نسخ معتبر ثبت شده
user_image
فاطمه
۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۱۰:۴۶:۵۵
سلام شعر خوبی بود من هم با زهرا موافقم این شعر /یک شبی مجنون نمازش را شکست .../ خیلی قشنگه.
user_image
ایسان
۱۳۹۴/۰۷/۲۵ - ۱۰:۳۸:۲۳
با معنی بود بهتر بود
user_image
محمدی
۱۳۹۴/۰۹/۱۸ - ۱۷:۵۰:۲۴
سلام من میخوام برا خوندن افلاین مطلالب متن را سیو کنم ولی بعد از خروج ازاینترنت متن به زبان دیگری سیو میشود.لطفا کمک کنید.
user_image
سجاد اجاقی
۱۳۹۶/۱۱/۱۱ - ۱۴:۰۹:۳۶
در دو بیت اول منظور از یوسف‌رخ مشرقی، صبح است که فلک و آسمان، خورشید را روزیِ صبح قرار می‌دهد. ترنج‌پیکر به‌دلیل مدور بودن فلک به آن نسبت داده‌شده و منظور از ترنج زر هم خورشید است.ابیات بعد هم این معنی رو دارند که وقتی لیلی جلوه‌گر می‌شد، نظّاره‌ها و نظاره‌گر ها همچون داستان حضرت یوسف علیه‌السلام، کف دست خود را به‌جای ترنج می‌بریدند و دلشان همچون انار شکافته‌می‌شدند. بیت شد قیس به جلوه‌گاه غنجش...، هم اشاره دارد به این که مجنون به جلوه‌گاه ناز و کرشمه‌ی لیلی رفت در حالی که از غم او زرد رو بود.
user_image
رز
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ - ۰۷:۱۷:۱۱
دوستان کسی میدونه معنی این اشعار رو از کجا می تونم بگیرم؟شعر بسیار قشنگیه اما برای ما نوجوون ها درک دقیق بعضی بیت ها سخته و فقط از کامنت ها میشه کمک گرفت ! اگه کسی کتابی می شناسه معرفی کنه لطفا :)
user_image
میرزا ملامت
۱۳۹۸/۰۱/۲۴ - ۱۲:۵۹:۰۸
از عشق جمال آن دلارامنگرفت (به) هیچ منزل آرامبیت بالا بدون (به) ناموزون است.
user_image
کیوان
۱۳۹۸/۱۱/۰۹ - ۰۸:۲۳:۱۲
دل را به دو نیم کرد چون نارتا دل به دو نیم خواندش یاردر مصرع اول این بیت باید اون کلمه نار باشدمنظور دل را مثل انار دو نیم کرده
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۳/۰۹ - ۰۰:۳۶:۰۲
بهتر نیست به جای تحلیل شعر فقط از خوندن و برداشت مفهوم کلی لذت برد