نظامی

نظامی

بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

۱

ای شاه‌سوار ملک هستی

سلطان خرد به چیره‌دستی

۲

ای ختم پیمبر‌ان مرسل

حلوا‌ی پسین و ملح اول

۳

نوباوهٔ باغ اولین صلب

لشکر‌کش عهد آخرین تَلْب

۴

ای حاکم کشور کفایت

فرمانده فتوی ولایت

۵

هرک آرد با تو خودپرستی

شمشیر ادب خورد دو دستی

۶

ای بر سر سدره گشته راهت

وی منظر عرش پایگاهت

۷

ای خاک تو توتیا‌ی بینش

روشن به‌تو چشم آفرینش

۸

شمعی که نه از تو نور گیرد

از باد بروت خود بمیرد

۹

ای قائل افصح القبایل

یک زخمی اوضح الدلایل

۱۰

دارندهٔ حجت الهی

دانندهٔ راز صبحگاهی

۱۱

ای سید بارگاه کونین

نسابهٔ شهر قاب قوسین

۱۲

رفته ز ولای عرش والا

هفتاد هزار پرده بالا

۱۳

ای صدر‌نشین عقل و جان هم

محراب زمین و آسمان هم

۱۴

گشته زمی آسمان ز دینت

نی نی شده آسمان زمینت

۱۵

ای شش جهت از تو خیره مانده

بر هفت فلک جنیبه رانده

۱۶

شش هفت هزار سال بوده

کاین دبدبه را جهان شنوده

۱۷

ای عقل نواله‌پیچِ خوانت

جان بنده‌نویس‌ِ آستانت

۱۸

هر عقل که بی تو، عقل برده

هر جان که نه مردهٔ تو، مرده

۱۹

ای کنیت و نام تو مؤیّد

بوالقاسم وانگهی محمد

۲۰

عقل ارچه خلیفه‌ای شگرف است

بر لوح سخن تمام حرف است

۲۱

هم مهر مؤیّد‌ی ندارد

تا مهر محمدی ندارد

۲۲

ای شاه مقربان درگاه

بزم تو ورای هفت خرگاه

۲۳

صاحب طرف ولایت جود

مقصود جهان جهان مقصود

۲۴

سر جوش خلاصهٔ معانی

سرچشمهٔ آب زندگانی

۲۵

خاک تو ادیم روی آدم

روی تو چراغ چشم عالم

۲۶

دوران که فرس نهادهٔ تست

با هفت فرس پیادهٔ تست

۲۷

طوف حرم تو سازد انجم

در گشتن چرخ پی کند گم

۲۸

آن کیست که بر بساط هستی

با تو نکند چو خاک پستی

۲۹

اکسیر تو داد خاک را لون

وز بهر تو آفریده شد کون

۳۰

سر خیل تویی و جمله خیل‌اند

مقصود تویی همه طفیل‌اند

۳۱

سلطان سریر کایناتی

شاهنشه کشور حیاتی

۳۲

لشگر‌گه تو سپهر خضرا

گیسو‌ی تو چتر و غمزه طغرا

۳۳

وین پنج نماز که‌اصل توبه است

در نوبتی تو پنج نوبه است

۳۴

در خانهٔ دین به پنج بنیاد

بستی در صد هزار بیداد

۳۵

وین خانهٔ هفت سقف کرده

بر چار خلیفه وقف کرده

۳۶

صدیق به صدق پیشوا بود

فاروق ز فرق هم جدا بود

۳۷

وآن پیر حیایی خدا ترس

با شیر خدای بود همدرس

۳۸

هر چار ز یک نورد بودند

ریحان یک آب‌خورد بودند

۳۹

زین چار خلیفه مُلک شد راست

خانه به چهار حد مهیا‌ست

۴۰

ز آمیزش این چهارگانه

شد خوش‌نمک این چهارخانه

۴۱

دین را که چهار ساق دادی

زین‌گونه چهار طاق دادی

۴۲

چون ابروی خوب تو در آفاق

هم جفت شد این چهار و هم طاق

۴۳

از حلقهٔ دست بند این فرش

یک رقص تو تا کجاست‌؟ تا عرش

۴۴

ای نقش تو معرج معانی

معراج تو نقل آسمانی

۴۵

از هفت خزینه در گشاده

بر چهار گهر قدم نهاده

۴۶

از حوصلهٔ زمانهٔ تنگ

بر فرق فلک زده شباهنگ

۴۷

چون شب علم سیاه برداشت

شبرنگ تو رقص راه برداشت

۴۸

خلوت‌گه عرش گشت جایت

پرواز پری گرفت پایت

۴۹

سر برزده از سرای فانی

بر اوج سرای اُم هانی

۵۰

جبریل رسید طوق در دست

کز بهر تو آسمان کمر بست

۵۱

بر هفت فلک دو حلقه بستند

نظارهٔ توست هر چه هستند

۵۲

برخیز هلا نه وقت خواب است

مه منتظر تو آفتاب است

۵۳

در نسخ عطارد از حروفت

منسوخ شد آیت وقوفت

۵۴

زهره طبق نثار بر فرق

تا نور تو کی برآید از شرق

۵۵

خورشید به صورت هلالی

زحمت ز ره تو کرده خالی

۵۶

مریخ ملازم یتاقت

موکب‌رو کمترین وشاقت

۵۷

دراجهٔ مشتری بدان نور

از راه تو گفته چشم بد دور

۵۸

کیوان علم سیاه بر دوش

در بندگی تو حلقه در گوش

۵۹

در کوکبهٔ چنین غلامان

شرط است برون شدن خرامان

۶۰

امشب شب قدر توست بشتاب

قدر شب قدر خویش دریاب

۶۱

ای دولتی آن شبی که چون روز

گشت از قدم تو عالم افروز

۶۲

پرگار به خاک در کشیدی

جدول به سپهر بر کشیدی

۶۳

برقی که براق بود نامش

رفق روش تو کرد رامش

۶۴

بر سفت چنان نسفته تختی

طیاره شدی چو نیک بختی

۶۵

زآنجا که چنان یک اسبه راندی

دوران دواسبه را بماندی

۶۶

رَبع فلک از چهارگوشه

داده ز درت هزار خوشه

۶۷

از سرخ و سپید دخل آن باغ

بخش نظر تو مُهر مازاغ

۶۸

بر طرهٔ هفت بام عالم

نه طاس گذاشتی نه پرچم

۶۹

هم پرچم چرخ را گسستی

هم طاسک ماه را شکستی

۷۰

طاووس پران چرخ اخضر

هم بال فکنده با تو هم پر

۷۱

جبریل ز همرهی‌ت مانده

«الله معک» ز دور خوانده

۷۲

میکاییل‌ت نشانده بر سر

و‌آورده به خواجه‌تاش دیگر

۷۳

اسرافیل‌ت فتاده در پای

هم نیم رهت بمانده برجای

۷۴

رفرف که شده رفیق راهت

برده به سریر سدره گاهت

۷۵

چون از سر سدره برگذشتی

اوراق حدوث در نوشتی

۷۶

رفتی ز بساط هفت فرشی

تا طارم تنگبار عرشی

۷۷

سبوح زنان عرش پایه

از نور تو کرده عرش سایه

۷۸

از حجلهٔ عرش بر پریدی

هفتاد حجاب را دریدی

۷۹

تنها شدی از گرانی رخت

هم تاج گذاشتی و هم تخت

۸۰

بازار جهت به‌هم شکستی

از زحمت تحت و فوق رستی

۸۱

خرگاه برون زدی ز کونین

در خیمهٔ خاص قاب قوسین

۸۲

هم حضرت ذوالجلال دیدی

هم سرّ کلام حق شنیدی

۸۳

از غایت وهم و غور ادراک

هم دیدن و هم شنودنت پاک

۸۴

درخواستی آنچه بود کامت

درخواسته خاص شد به نامت

۸۵

از قربت حضرت الهی

باز آمدی آنچنانکه خواهی

۸۶

گلزار شکفته از جبین‌ت

توقیع کرم در آستین‌ت

۸۷

آورده برات رستگار‌ان

از بهر چو ما گناهکار‌ان

۸۸

ما را چه محل که چون تو شاهی

در سایهٔ خود کند پناهی

۸۹

زآنجا که تو روشن آفتابی

بر ما نه شگفت اگر نتابی

۹۰

دریای مروت است رایت

خضرای نبوت است جایت

۹۱

شد بی تو به خلق بر مروت

بر بسته‌تر از در نبوت

۹۲

هرک از قدم تو سرکشیده

دولت قلمیش در کشیده

۹۳

و‌آن کاو کمر وفات بسته

بر منظرهٔ ابد نشسته

۹۴

باغ ارم از امید و بیم‌ات

جزیت ده نافهٔ نسیم‌ات

۹۵

ای مصعد آسمان نوشته

چون گنج به خاک بازگشته

۹۶

از سرعت آسمان خرامی

سری بگشای بر نظامی

۹۷

موقوف نقاب چند باشی

در برقع خواب چند باشی

۹۸

برخیز و نقاب رخ برانداز

شاهی دو سه را به رخ درانداز

۹۹

این سفره ز پشت بار برگیر

وین پرده ز روی کار برگیر

۱۰۰

رنگ از دو سیه سفید بزدای

ضدی ز چهار طبع بگشای

۱۰۱

یک‌عهد کن این دو بی‌وفا را

یکدست کن این چهار پا را

۱۰۲

چون تربیت حیات کردی

حل همه مشکلات کردی

۱۰۳

زان نافه به باد بخش طیبی

باشد که به ما رسد نصیبی

۱۰۴

زان لوح که خواندی از بدایت

در خاطر ما فکن یک آیت

۱۰۵

زان صرف که یافتیش بی‌صرف

در دفتر ما نویس یک حرف

۱۰۶

بنمای به ما که ما چه نامیم

وز بت‌گر و بت‌شکن کدامیم

۱۰۷

ای کار مرا تمامی از تو

نیروی دل نظامی از تو

۱۰۸

زین دل به دعا قناعتی کن

وز بهر خدا شفاعتی کن

۱۰۹

تا پردهٔ ما فرو گذارند

وین پرده که هست برندارند

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 256
بیست و سه رساله به نام جلال الدین اسکندر نوهٔ تیمور لنگ » تصویر 182
An Aristocratic Smithy | Leaf from the Read Persian, after Ḥabīb-Allāh al-Mashhadī | Afghanistan, Herat | ca. 1600 | The Morgan Library

نظرات

user_image
Reza
۱۳۹۲/۰۲/۰۵ - ۰۷:۵۷:۰۰
نظامی در طول عمرش از گنجه خارج نشد ونتوانست به زیارت محبوبش پیامبر(ص) برود وفکر میکنم این شعر او بی ربط با این موضوع نیست.
user_image
دکتور ق. مصلح
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۲۰:۴۳:۲۳
با عرض سلام و ادب، در بیت نوزدهم بخش 2 ـ نعت پیغمبر اکرم (ص)، در مصرع اول به نظر من کلمۀ "کینت" یک اشتباه طباعتی خواهد بود که به "کنیت" تصحیح گردد. یعنی آن مصرع که:«ای کینت و نام تو موید» نوشته شده، با «ای کنیت و نام تو موید» تعویض گردد.با عرض درود و ارادت و سپاس فراوان! ق. مصلح
user_image
سروش
۱۳۹۴/۰۷/۰۱ - ۱۹:۳۵:۰۲
با سلام باید خدمت اقارضا عرض کنم که اصلا نظامی با پیامبراکرم هم عصر نبوده اگرم از گنجه خارج میشد نمیتونست ایشان رو زیارت کنه نظامی سالها پس از رحلت پیامبر به دنیاامد.
user_image
M
۱۳۹۴/۱۰/۱۸ - ۱۶:۰۸:۴۲
سلام....در بیت دوم که نظامی از حلوای پسین و ملح اول اسم برده منظور چیست؟
user_image
س ، م
۱۳۹۴/۱۰/۱۸ - ۱۸:۴۷:۴۵
M گرامیمرسوم بوده قبل از صرف غذا کمی نمک {ملح} در دهان میگذاشتند تا آشتها تحریک شودپس از اتمام غذا هم برای هضم بهتر ، شیرینی یا شربت میخورده اند شاد باشید
user_image
س ، م
۱۳۹۴/۱۰/۱۸ - ۱۹:۱۰:۳۳
M گرامیمثل اینکه توضیح نارسا بودمی گوید : ای که مانند نمک اول غذا و شیرینی بعد آن دلنشین هستییعنی تو سَر و برترین پیامبرانی و خاتم شیرین آنانخوش باشید
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۱۸ - ۱۹:۵۴:۳۳
با درود و عرض ادب.سروش جان؛منظور reza زیارت حرم پیغمبر بود نه خود پیغمبر که نوشته اش این گونه شما را برافروخته کرد. هر چند در علم عرفان گفته شده که انسان های پاک و به ویژه پیغمبران و امامان می توانند بعد از مرگ دنیوی، در همین دنیا با بدنشان هم حاضر باشند.یعنی زیارت خود رسول خدا و اهل بیت شهید آن حضرت در زمان حکیم نظامی و در زمان ما هم میسور و ممکن و است.امام زمان هم که قضیه اش روشن است و .... خدا کند که زودتر بیاید تا این دعواهای لفظی و غیر لفظی از بین برود و صلح و صفا مدتی بعد از ظهور ایشان همه جا را فرا بگیرد.مطمئن باش در آن زمان شما با reza هیچ دعوایی نخواهی داشت و دوست هم خواهید بود.شاید اصلا در مسیر زیارت محمد عصر ما(=حضرت مهدی)، همین ابیات را خطاب را به ایشان زمزمه کنید:ای شاه سوار ملک هستیسلطان خرد به چیره دستیای نور پیمبران مرسلحلوای پسین و ملح اولنوباوه باغ اولین صلبلشکرکش عهد آخرین تلبای حاکم کشور کفایتفرمانده فتوی ولایتای خاک تو توتیای بینشروشن به تو چشم آفرینش...
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۲۸ - ۰۲:۳۵:۱۸
این بیتاز هفت خزینه در گشادهبر چهار گهر قدم نهادنگشاده و نهادن قافیه!!!؟؟ دوستان این رو یکی توضیح میده؟اشتباه تایپی یا اشتباه از حضرت؟
user_image
محمد
۱۳۹۴/۱۱/۳۰ - ۱۶:۴۰:۰۲
با سلام معنی شعر ها را از کجا میشه گرفت؟اگه یک سایت معرفی کنید ممنون میشم.
user_image
sajad
۱۳۹۶/۰۸/۱۸ - ۰۲:۲۳:۳۲
سلام معنای بیت اکسیر تو داد خاک را لون وز بهر تو آفریده شد ... چیه؟؟ کلمه آخر بیت به چه معناست دقیقا؟؟
user_image
سید حسن
۱۳۹۷/۰۱/۲۴ - ۱۲:۲۳:۵۳
در
پاسخ حاشیه شماره 10 عرض کنم که اشتباه تایپی هست و مصرع دوم باید باشه: بر چهار گهر قدم نهاده
user_image
میم راء
۱۳۹۹/۰۸/۰۶ - ۰۱:۵۳:۱۱
کلمه کون به معنای "هستی" است