نظامی

نظامی

بخش ۱ - آغاز سخن

۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هست کلید در گنج حکیم

۲

فاتحه فکرت و ختم سخن

نام خدایست بر او ختم کن

۳

پیش‌وجود همه آیندگان

بیش‌بقا‌ی همه پایندگان

۴

سابقه‌سالار جهان قدم

مرسله‌پیوند گلوی قلم

۵

پرده‌گشای فلک پرده‌دار

پردگی پرده‌شناسان کار

۶

مبدع هر چشمه که جودیش هست

مخترع هر‌چه وجودیش هست

۷

لعل طراز کمر آفتاب

حُله‌گر خاک و حلی‌بند آب

۸

پرورش‌آموز درون‌پرور‌ان

روز برآرنده روزی‌خور‌ان

۹

مهره‌کش رشته باریک عقل

روشنی دیده تاریک عقل

۱۰

داغ‌نه‌ِ ناصیه‌داران پاک

تاج‌دهِ تخت‌نشینان خاک

۱۱

خام‌کن پخته تدبیرها

عذر پذیرنده تقصیر‌ها

۱۲

شحنه غوغای هراسندگان

چشمه تدبیر شناسندگان

۱۳

اول و آخر به وجود و صفات

هست کن و نیست کن کاینات

۱۴

با جبروتش که دو عالم کم است

اول ما آخر ما یکدم است

۱۵

کیست درین دیر‌گه دیر‌پای

کو لمن الملک زند جز خدای

۱۶

بود و نبود آنچه بلند‌ست و پست

باشد و این نیز نباشد که هست

۱۷

پرورش آموختگان ازل

مشکل این کار نکردند حل

۱۸

کز ازلش علم چه دریا‌ست این

تا ابدش ملک چه صحرا‌ست این

۱۹

اول او اول بی‌ابتدا‌ست

آخر او آخر بی‌انتها‌ست

۲۰

روضه ترکیب ترا حور ازوست

نرگس بینای ترا نور ازوست

۲۱

کشمکش هر‌چه در او زندگی‌ست

پیش خداوندی او بندگی‌ست

۲۲

هر‌چه جز او هست‌، بقاییش نیست

اوست مقدس که فناییش نیست

۲۳

منّت او راست هزار آستین

بر کمر کوه و کلاه زمین

۲۴

تا کرمش در تتق نور بود

خار ز گل نی ز شکر دور بود

۲۵

چون که به جودش کرم آباد شد

بند وجود از عدم آزاد شد

۲۶

در هوس این دو سه ویرانه ده

کار فلک بود گره در گره

۲۷

تا نگشاد این گره وهم‌سوز

زلف شب ایمن نشد از دست روز

۲۸

چون گهر عقد فلک دانه کرد

جعد شب از گرد عدم شانه کرد

۲۹

زین دو سه چنبر که بر افلاک زد

هفت گره بر کمر خاک زد

۳۰

کرد قبا جبه خورشید و ماه

زین دو کله‌وار سپید و سیاه

۳۱

زهره میغ از دل دریا گشاد

چشمه خضر از لب خضرا گشاد

۳۲

جام سحر در گل شبرنگ ریخت

جرعه آن در دهن سنگ ریخت

۳۳

ز‌آتش و آبی که به‌هم در شکست

پیه‌ِ دُر و گُردهٔ یاقوت بست

۳۴

خون دل خاک ز بحران باد

در جگر لعل جگرگون نهاد

۳۵

باغ سخا را چو فلک تازه کرد

مرغ سخن را فلک‌آوازه کرد

۳۶

نخل زبان را رطب نوش داد

دُر سخن را صدف گوش داد

۳۷

پرده‌نشین کرد سر خواب را

کسوت جان داد تن آب را

۳۸

زلف زمین در بر عالم فکند

خال (عصی) بر رخ آدم فکند

۳۹

روی زر از صورت خواری بشست

حیض گل از ابر بهاری بشست

۴۰

زنگ هوا را به کواکب سترد

جان صبا را به ریاحین سپرد

۴۱

خون جهان در جگر گل گرفت

نبض خرد در مجس دل گرفت

۴۲

خنده به غمخوارگی لب کشاند

زهره به خنیاگری شب نشاند

۴۳

ناف شب از مشک فروشان اوست

ماه نو از حلقه به گوشان اوست

۴۴

پای سخن را که دراز‌ست دست

سنگ سراپردهٔ او سر شکست

۴۵

وهم تهی‌پای بسی ره نبَشت

هم ز درش دست‌تهی باز‌گشت

۴۶

راه بسی رفت و ضمیرش نیافت

دیده بسی جُست و نظیر‌ش نیافت

۴۷

عقل درآمد که طلب کردمش

ترک ادب بود ادب کردمش

۴۸

هر که فتاد از سر پرگار او

جمله چو ما هست طلبگار او

۴۹

سدره نشینان سوی او پر زدند

عرش‌روان نیز همین در زدند

۵۰

گر سر‌ِ چرخ‌ است‌، پر از طوق اوست

ور دل‌ِ خاک است‌، پر از شوق اوست

۵۱

زندهٔ نام جبروتش اَحد

پایهٔ تخت ملکوتش ابد

۵۲

خاص نوالش نفس خستگان

پیک روانش قدم بستگان

۵۳

دل که ز جان نسبت پاکی کند

بر در او دعوی خاکی کند

۵۴

رُستهٔ خاک‌ِ در‌ِ او دانه‌ای‌ست

کز گل باغش ارم افسانه‌ای‌ست

۵۵

خاک نظامی که به تایید اوست

مزرعهٔ دانهٔ توحید اوست

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1358
خمسهٔ نظامی » تصویر 14
خمسهٔ نظامی نسخهٔ کمبریج » تصویر 8
خمسهٔ نظامی به خط ابن ابراهیم محمد مؤخر المعلم الکاتب الشیرازی ربیع الثانی ۱۰۷۶ ه ق » تصویر 8
خمسهٔ نظامی نسخهٔ شاه طهماسب » تصویر 8
خمسهٔ نظامی با سه نقاشی به امضای بهزاد » تصویر 28
خمسهٔ نظامی به خط عبدالرحیم عنبرین‌قلم در سال چهلم سلطنت اکبرشاه » تصویر 12
بیست و سه رساله به نام جلال الدین اسکندر نوهٔ تیمور لنگ » تصویر 6

نظرات

user_image
رفیع جنید
۱۳۸۷/۰۳/۱۹ - ۰۱:۳۳:۱۲
در تایپ بیت بیست و پنجم سهوی شده، گمان می کنم صورت درست این گونه باشد:چون که به جودش کرم آباد شدبند وجود از عدم آزاد شدقایل شدن بند برای وجود حضرت واجب، خبطی است که حکیم نظامی مرتکب آن نمی شود!
پاسخ: با تشکر، تصحیح مطابق فرموده‌ی شما به این ترتیب اعمال شد که در بیت مذکور «وجودش» با «وجود» جایگزین شد.
user_image
علی اکبری
۱۳۹۲/۰۳/۰۳ - ۱۲:۰۲:۵۷
در بعضی از مصرع ها تعداد هجا ها رعایت نشده..وزن شعر به هم ریخته است..............دراین شعرکمی تغییر داده شده است ..این امر واضح است که شاعری چون نظامی چنین شعر ضعیفی نمیسراید
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۳/۲۶ - ۰۵:۱۹:۵۸
دربیت اول حکیم یا خود نظامی و گنج مخزن الاسرار یا کتابشیا حکیم خداوند گنج قران کریم و مجید باشد...
user_image
بیت دوم
۱۳۹۳/۰۳/۲۶ - ۰۵:۲۲:۲۰
شروع هر اندیشه و پایان سخن با نام خداوند است تو نیز اندیشه و سخنت را با نام او پایان ببر
user_image
معنی ابیات از بیت سوم
۱۳۹۳/۰۳/۲۶ - ۰۵:۳۷:۴۷
بیت سوم:خداوند واجب الوجود بوده و هست و او پیش از همه بوده استبیت چهارم:خواوند سابق بر ازلیت و اوست که گلوی قلم را با کلمه و کلام زینت داده استبیت پنجم:خداوند پرده و حجابی را که بر این فلک زده شده را می تواند باز کند و باز کرده و خداوندی که از نظ ر عرفا و پیامبران در پرده است.بیت ششم:او مبدع هر چشمه ایست که عطا می کندو مخترع هر چه که وجود دارد می باشدبیت هفتم:خداوند کمر خورشید با لعل (نور)زینت داده و اوست که خاک را با کیاهان و گل ها زیبا کرده و با سنگ ریزه ها نقوشی در اب ایجاد کرده و زیبامی کندبیت هشتم:خداوند عرفا =پیامبران و اولیا را تربیت کرده و روز را برای بدست آوردن روزی آفریده استبیت نهم:خداوند خداوند گوهر عقل را کنار هم قرار داده و در وجود انسان قرار داده و اوست که روشنی دهنده عقل است(با عقل میتوان خوب و بد را تشخیص داد)بیت دهم:خداوند داغ بندگی رابر پیشانی بندگان نهاده و انسان بر دیگر موجودات بزگ کردانیدهبیت یازدهم:هنگامی که مردم می ترسند و غوغا میکنند او نگهبان است و چشمه ای و منبعی است برای تدبیر داران و تدبیر شناسانبیت دوازدهم:
user_image
عنی ابیات از بیت دوازدهم به بعد
۱۳۹۳/۰۳/۲۶ - ۰۶:۲۰:۵۵
خداوند از ابتدا تا پایان وجود و صفات نیکش دز وی وجود داردو او میتواند موجودات و کاینات را ببرد و یا آنها را نگه دارد.بیت سیزدهم:بزرگی و عظمت او برای این دوعالم (دنیا و آخرت )کم است .و تدبیر او برای جهان های نامحدود است.و او دو عالم را زیر نظر دارددر حالی که ما اول و آخر می میریم و بو و نبودمان به یک دم است.بیت چهاردهم:چه کسی در این دنیای دیرپای و بی ارزشس و زود گذر می تواند ادعای مالکیت کند جز ذخداوندبیت پانزدهم:آنچه هست و نیست و آنچه بزرگ است و کوچک است ممکن است باشند ممکن است نباشد اما خداوند همیشه هستبیت شانزدهم:پیامبران و عرفا و اولیا در ابتدا این مشکل را حل نکردندبیت هفدهم:که علم خداوندی چه دریای بی کرانی است و ملک و پادشاهی او چقدر بزرگ و است انتهای آن پیدا نیستبیت هجدهم:خداوند از ابتدا بوده و ازلی است و تا انتها بوده و ابدی استبیت نوزدهم:ای انسان اوست که جسم تو را مانند باغی زیبا آفریده و نور و بینایی چشم تو از اوستبیت بیستم:هر کسی درگیر زندگی و پادشاهی می کند و مردم را اداره میکند پیش خداوند بنده ای بیش نیستبیت بیست و یکم:هر چیزی جز او بقا ندارد و او مقدس است و فنایی در او نیست و راه نداردبیت بیست دوم:خداوند هزار دست و هزار آستین که انعام و نعمت هایش را در کمر کوه و کلاه زمین قرار داد(کلاه زمین :اسمان)بارانبیت بیست و سوم:هخنگامی که خداوند
user_image
معنی بیت بیست سوم به بعد
۱۳۹۳/۰۳/۲۸ - ۰۳:۵۱:۱۳
تا کرم و بخشش ونور خداوندی از پرده و حجاب بیرون آمد خار دارای گل و نی دارای شکر شد و گرنه نی نه شکر داشت و خار نه گلبیت بیست و چهارم:وقتی که به بخشش و کرم او این کره ی خاکی آباد شد این دنیا از نیستی و عدم نجات یافت و به وجود هستی رسید.(یا خداوند خود واجب الوجود است)بیت بیست و پنجم:این دنیا قصد این را نداشت که شهرها و مراکز تمدن بشری بوجود آید و هنوز کار آسمان گره در گره و مشکل دار بود.بیت بست و ششم ایراد دارد-ایرادش این استتا نگشاد این گره وهم سوززلف شب ایمن نشد از روی روز
user_image
شایق
۱۳۹۴/۰۳/۰۶ - ۱۲:۲۳:۵۳
با سلام دراین شعر یکی از اصول اصلی تصوف و عرفان را بیان میکند و ان اینکه وجود فقط اوست وغیر خدا برتو اوست که یکی هست و جز او نیست وحده لا اله الا هو که این اصل در فلسفه به وحدت وجود معروف است و البته برخی از فقها انرا شرک میدانند
user_image
محمدرضا
۱۳۹۴/۰۳/۱۴ - ۱۶:۴۲:۱۲
با سلام.سؤالی دارم، اگر ما در بیت اول به جای اینکه بگیم:بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیمبگیم که :هست کلید در گنج حکیم بسم الله الرحمن الرحیم آیا مشکلی در وزن شعر یا نوع چیدمان آن شعر پیدا خواهد شد؟ یا نه درسته که این کارو انجام بدیم؟یعنی فرقی نداشته باشه که جای مصرع ها رو عوض کنیم؟ اگه راهنماییم کنید ممنون میشم.
user_image
فضل الله شهیدی
۱۳۹۴/۰۳/۱۴ - ۲۰:۵۱:۲۵
باسلامپیداست که تغییری در معنی وچیدمان کلمات مصرعها پیدا نمیشود اما از نظر شاعر ترجیح داشته که با بسم الله مطلب را شروع کند چنانکه در قرآن کریم سوره ها با بسم الله شروع شده است
user_image
زهرا حکیمی بافقی
۱۳۹۴/۰۶/۱۲ - ۰۲:۱۹:۲۹
به نام خداوند جان آفرینحکیم سخن در زبان آفریندر بیت اول، اگر جای نهاد و گزاره را عوض کنیم، باز مفهوم همان است، اما از آن جا که هرکاری که با نام خداوند شروع نشود ابتر است، همان به که سخن با نام خداوند آغاز گردد. نظامی نیز به این امر واقف بوده است، چنانکه در ابتدای لیلی و مجنون می گوید:ای نام تو بهترین سرآغازبی نام تو نامه کی کنم بازو در ابتدای خردنامه می سراید:خود هر کجا گنجی آید پدیدز نام خدا سازد آن را کلیدو ای بسا از آن جا که نام خداوند کلید رمزگشای هر گنجی است، نظامی در سرآغاز خسرو و شیرین از خداوند مستدعی توفیق است و نیز می طلبد که ره تحقیق را به او بنماید.(به بیانی دیگر، گنج تحقیق را برایش رمزگشایی نماید.):خداوندا در توفیق بگشاینظامی را ره تحقیق بنمایو در سرآغاز دیگر آثارش نیز خداوند را می ستاید و استدعای توفیق دارد:هفت پیکر:ای جهان دیده بود خویش از توهیچ بودی نبوده پیش از توشرف نامه:خدایا جهان پادشاهی تو راستز ما خدمت آید، خدایی تو راست
user_image
زهرا حکیمی بافقی
۱۳۹۴/۰۶/۱۶ - ۱۴:۲۲:۰۸
نکته:همچنانکه از قربنه ی سخن نیز پیداست، منظورم در حاشیه ی قبلی از:"جا به جایی نهاد و گزاره در بیت اول" ، بیت اول مخزن الاسرار است، یعنی بیت زبر:بسم الله الرحمن الرحیمهست کلید در گنج حکیم
user_image
اسفندیاری
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۰۰:۵۱:۴۲
بیت چهارم: مرسله به معنی گردنبد است و گردن بند برای قلم اشاره دارد به بند های موجود روی نی که از آن در گذشته قلم برای نگارش می ساختند.معنی دیگر را نیز دوستان قبلا ذکر کرده اند.
user_image
علیرضا
۱۳۹۵/۰۲/۳۱ - ۰۹:۵۲:۵۷
در نسخه خطی قرن نهم هجری نسبت به این نسخه، این چند تغییر وجود دارد:نسخه اینجا: مهره کش رشته باریک عقل روشنی دیده تاریک عقلنسخه قرن نهم: مهره کش رشته یکتای عقل روشنی دیده بینای عقلنسخه اینجا: پرورش آموز درون پروران روز برآرنده روزی خوراننسخه قرن نهم: پرورش آموز سخن پروران روز برآرنده روزی خوران
user_image
پویا
۱۳۹۵/۰۳/۲۸ - ۱۳:۵۲:۳۱
صورت صحیح مصرع دوم بیت 48 به گمانم بدین شکل است:"جمله چو ماه ست طلبکار او"زیرا که ماه میان اقمار و سیارات نماد طلب است. در سخنرانی ادبیات انگلیسی دکتر الهی قمشه ای نیز به این مطلب اشاره ای می شود.
user_image
سید مهدی
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۲۰:۲۱:۳۸
سلامبه نقل از یکی از اهل ادب، گویا مصرع اول، بر خلاف آن چه که رایج است باید به این صورت خوانده شود: بسمِ إلاهِ الرَّحِمانِ الرحیمتا با وزن مصرع دوم هماهنگ شود
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۷/۱۰/۱۷ - ۰۰:۱۶:۳۰
@سید مهدی:ایشان احتمالا با عروض و اختیارات عروضی آشنایی کافی نداشته‌اند و این نحوه خواندن توجیهی بر این عدم آشنایی است.مصرع اول با تبدیل دو رکن «مفتعلن» اول به «مفعولن» کاملا موزون است و با تسلط کافی بر خوانش شعر می‌توان آن را کاملا موزون و آهنگین و همگام با سایر مصرعها قرائت کرد.
user_image
حمید
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۲:۳۱:۰۵
با سلام و عرض ادبچون اول باید ظاهر را شناخت تا به باطن راه یافتبنابراین باید اول از ظاهر شروع کردبسم الله الرحمن الرحیم ظاهر است
user_image
حسن
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۱۰:۲۸:۰۴
چون گهر عقد فلک دانه کردجعد شب از گرد عدم شانه کردبر بیت بالا نباید تصحیح زیر انجام گیرد؟ چون از لحاظ خوانش کمی سخت خوانده می‌شود؟چون که گهر عقد فلک دانه کردجعد شب از گرد عدم شانه کرد
user_image
مصیب
۱۳۹۹/۱۱/۰۱ - ۱۰:۰۲:۱۸
مصراع دوم این گونه است هَست کِلیدِ دَر گَنجِ حَکیم
user_image
محسن حسینی پور
۱۴۰۱/۰۸/۰۸ - ۱۵:۰۹:۱۱
معنی ابیات ۲۶ تا ۳۰ توسط دکتر سعیدحمیدیان که در سایت خبرگزاری کتاب ایران ارایه شده است خدمت دلبستگان ادب فارسی تقدیم می کنم. بیت ۲۶ و ۲۷ : نظامی درباره خلقت جهان می‌گوید «در هوس این دو سه ویرانه ده/ کار فلک بود گره در گره/ تا نگشاد این گره وهم سوز / زلف شب ایمن نشد از دست روز». پرسش این است که نظامی در این بیت‌ها چه می‌خواهد بگوید؟ امروزه هنگام سخن از آفرینش جهان، از انفجار اولیه سخن می‌گویند که جهان به صورت یک توده بخار درهم بود و کهکشان‌ها و ستاره‌ها از هم جدا نبودند. پس خداوند جهان را از آن انفجار خلق کرد. اما نظامی بر اساس دیدگاه قدما از «ویرانه ده» سخن می‌گوید. نخست باید توجه داشت که شاعر در منظومه‌هایش از ترکیب «دو و سه» بسیار استفاده می‌کند. این را به قصد تحقیر بر زبان می‌آورد. پس او در واقع می‌خواهد بگوید که تمام آسمان‌ها دو و سه ده ویرانه بودند. کار فلک نیز مانند توده‌های بخار، نامعلوم بود. یا به عبارت دیگر، کارها گره در گره و درهم بود. شاعر می‌گوید که خداوند این گره را که وهم عقلا را می‌سوزاند، تا موقعی که از هم باز نکرده بود، هیچ چیز در جای خود قرار نداشت. پس از باز شدن آن گره است که زلف شب، از دست روز ایمن می‌شود. نظامی می‌گوید که برای خداوند، خلقت جهان بسیار ساده و پیش پا افتاده بود. بیت ۲۹ :  «زین دو سه چنبر که بر افلاک زد/ هفت گره بر کمر خاک زد». هفت گره یعنی هفت اقلیم. پس، از یک کار کوچک خداوند است که چنان حالتی پدید آمده و همه چیز در جایگاه خود قرار گرفته است.  بیت ۳۰ : «کرد قبا جبه خورشید و ماه/ زین دو کله وار سپید و سیاه». نخست باید بدانیم که جبه چیست. جبه لباس فاخری است که اعیان و اشراف می‌پوشیدند. اما «قبا کردن» کنایه است از پاره کردن. شاعر باز طبق شیوه خود هیچ توضیحی نمی‌دهد، این ما هستیم که باید بفهمیم که «دو کله وار سپید و سیاه» یعنی چه. «کله وار» یعنی یک قواره پارچه؛ پس او می‌خواهد بگوید که خداوند، شب و روز را مثل لباس، از وسط دو پاره کرد.  بیت ۳۲ : «جام سحر در گل شبرنگ ریخت/ جرعه آن در دهن سنگ ریخت». اشعه خورشید هنگام سپیده دم، حالت شراب دارد. پس شراب را روی خاک ریخت و خاک از آن نصیب بُرد. این که می‌گوید جرعه را در دهن سنگ می‌ریزد اشاره است به اعتقادات گذشتگان، که می‌گفتند اجرامی که در دل سنگ‌ها و کوه‌ها قرار دارند از اشعه آفتاب پدید آمده‌اند. پس معنای آن چنین است که جرعه‌ای از این جام صبح را (که کنایه از خورشید است) در سنگ می‌ریزد و اجرام را پدید می‌آورد.    بیت ۳۳ : «ز آتش و آبی که به هم درشکست/ پیه در و گرده یاقوت بست». در این‌جا صنعت «لف و نشر» را بکار برده است؛ یعنی استفاده از دو چیز که به هم مربوط‌اند. در بیت یاد شده، آتش و سنگ داریم که در مقابل در و یاقوت قرار می‌گیرند. پس آتش به یاقوت برمی‌گردد. قدما می‌گفتند که جرم یاقوت از آتش است. نظامی می‌خواهد بگوید که خداوند آتش و آب را با هم مخلوط کرد. 
user_image
امیرمهدی امیرکاشانی
۱۴۰۲/۰۷/۲۵ - ۱۱:۲۷:۳۳
ببخشید این شعر فایل صوتی ندارد؟  
user_image
ali barani
۱۴۰۲/۱۱/۲۸ - ۰۳:۰۸:۴۴
سلام در خصوص مفتعلن به مفعولن که قاعده تسکین نام دارد و به درستی یکی از دوستان اشاره کردند . نکته بعد این که در هیچ نسخه ای از است به جای هست استفاده نشده یعنی نگفته که است کلید در گنج حکیم . در حالی که امروزه تمایزی بین هست و است در بین دستور نویسان وجود دارد با این که هر دو فعل ربطی است ولی هست را معمولا برای تاکید و وجود داشتن به کار می برند. شاید بتوان گفت : است کلید در گنج حکیم
user_image
جلال صادقی
۱۴۰۳/۰۴/۲۱ - ۰۶:۰۸:۰۰
توصیه میکنم شرح و تفسیر چند بیت از این شعر زیبا رو که در برنامه معرفت توسط دکتر دینانی ( البته از باب فلسفه و عرفان) به اون پرداخته شده گوش بدید که خالی از لطف  نیست و زیبایی این شعر رو چند برابر میکنه.