نظامی

نظامی

بخش ۱۸ - خلوت دوم در عشرت شبانه

۱

خواجه یکی شب به تمنای جنس

زد دو سه دم با دو سه ابنای جنس

۲

یافت شبی چون سحر آراسته

خواسته‌هایی به دعا خواسته

۳

مجلسی افروخته چون نوبهار

عشرتی آسوده‌تر از روزگار

۴

آه‌ِ بخور از نفس روزنش

شرح‌دهِ یوسف و پیراهنش

۵

شحنهٔ شب خون عسس ریخته

بر شکرش پَرِّ مگس ریخته

۶

پرده‌شناسان به نوا در شگرف

پرده‌نشینان به وفا در شگرف

۷

پای سهیل از سر نطع ادیم

لعل‌فشان بر سر در یتیم

۸

شمع جگر چون جگر شمع سوخت

آتش دل چون دل آتش فروخت

۹

در طبق‌ِ مجمر‌ِ مجلس‌فروز

عود شکرساز و شکر عود‌سوز

۱۰

شیشه ز گلاب شکر می‌فشاند

شمع به دستارچه‌، زر می‌فشاند

۱۱

از پی نُقلانِ می‌ِ بوسه‌خیز

چشم و دهان شِکَّر و بادام‌ریز

۱۲

شِکَّر و بادام به‌هم نکته‌ساز

زهره و مریخ به‌هم عشق‌باز

۱۳

وعده به دروازهٔ گوش آمده

خنده به دریوزهٔ نوش آمده

۱۴

نیفهٔ روبه چو پلنگی به زیر

نافهٔ آهو شده زنجیر شیر

۱۵

ناز گریبان‌کش و دامن‌کشان

آستی از رقص جواهر‌فشان

۱۶

شمع چو ساقی قدح‌ِ می به‌دست

تشت می‌آلوده و پروانه مست

۱۷

خواب چو پروانه پر انداخته

شمع به شکرانه سر انداخته

۱۸

پردگی زهره در آن پرده چست

زخمه شکسته به ادای درست

۱۹

خواب رباینده دماغ از دماغ

نور ستاننده چراغ از چراغ

۲۰

آنچه همه عمر کسی یافته

هم‌نفسی در نفسی یافته

۲۱

نزل فرستنده زمان تا زمان

دل به دل و تن به تن و جان به جان

۲۲

گفتی از آن حجره که پرداختند

رخت عدم در عدم انداختند

۲۳

مرغ‌ِ طرب نامه به پر باز بست

هفت پر‌ِ مرغ ثریا شکست

۲۴

آتش مرغ سحر از بابزن

بر جگر خوش‌نمکان آب‌زن

۲۵

مرغ‌، گران‌خواب‌تر از صبحگاه

پای فلک بسته‌تر از دست ماه

۲۶

حلقهٔ در، پرده بیگانگان

زلف پری حلقه دیوانگان

۲۷

در خَم آن حلقه دل مشتری

تنگ‌تر از حلقه انگشتری

۲۸

تاختن آورده پریزادگان

همچو پری بر دل آزادگان

۲۹

بر ره دل شاخ سمن کاشته

خار به نوکِّ مژه برداشته

۳۰

میوه دل، نیشکر خَدِّشان

گلبن جان نارون قدشان

۳۱

فندقهٔ شِکَّر و بادام تنگ

سبز خط از پستهٔ عناب‌رنگ

۳۲

در شب خط ساخته سحر حلال

بابِلی غمزه و هندوی خال

۳۳

هر نفس از غمزه و خالی چنان

گشته جهان بابِل و هندوستان

۳۴

چون نظری چند پسندیده رفت

دل به زیارتگریِ دیده رفت

۳۵

غمزه زبان‌تیز‌تر از خارها

جهد گره‌گیرتر از کارها

۳۶

شست کرشمه چو کمان‌دار شد

تیر نینداخته بر کار شد

۳۷

باد مسیح از نفس دل رمید

آب حیات از دهن گل چکید

۳۸

گل چو سمن غالیه در گوش داشت

مه چو فلک غاشیه بر دوش داشت

۳۹

چون رخ و لب‌، شِکَّر و بادام ریخت

گل به حمایت به شکر در گریخت

۴۰

هر نظری جان جهانی شده

هر مژه بتخانهٔ جانی شده

۴۱

زلف سیه بر سر سیم سپید

مشک‌فشان بر ورق ِ مشک‌بید

۴۲

غبغب سیمین که کمر بست از آب

قوس قزح شد ز تَف آفتاب

۴۳

زلفْ براهیم و رخْ آتشگرش

چشمْ سماعیل و مژه خنجرش

۴۴

آتش از این‌، دستهٔ ریحان شده

خنجر از آن نرگس‌ِ فتان شده

۴۵

بوسه چو می مایه افکندگی

لب چو مسیحا نفس زندگی

۴۶

خوی به‌رخ چون گل و نسرین شده

خرمن مه خوشهٔ پروین شده

۴۷

باز شده کوی گریبان حور

خطِّ سحر یافته صغرای نور

۴۸

همّت خاصان و دل عامیان

شیفته زان نور چو سرسامیان

۴۹

غمزه منادی که دهان خسته بود

چشم سخن‌گو که زبان بسته بود

۵۰

می چو گل آرایشِ اقلیم شد

جام چو نرگسْ زرِ در سیم شد

۵۱

عقل در آن دایره سرمست ماند

عاقبت از صبر تهی‌دست ماند

۵۲

در دهن از خنده که راهی نبود

طاقت را طاقت آهی نبود

۵۳

صبر در‌آن پرده نوا تنگ داشت

فتنه سرِ زیر در آهنگ داشت

۵۴

یافته در نغمهٔ داود ساز

قصهٔ محمود و حدیث ایاز

۵۵

شعر نظامی شکر افشان شده

ورد غزالانِ غزل‌خوان شده

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1388

نظرات

user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۱:۰۷
به جای عشرت کامرانی زیباست
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۳:۳۹
عسس شبگردان و شحنه هم پاسبانان یا نگهبانان
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۴:۴۹
درست می فرمایید ، نیفه پوست شکم روباه و جز ان باشد و لغت ناف در ان دیده می شود ، به انگلیسی naval یعنی نافی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۶:۱۶
سر سام شاید meningitis بوده است
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۶:۲۹
نطع ادیم گستردنی چرمی و یا سفره چرمی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۸:۴۵
ادیم را علی بن ابی طالب ع در اندرزی( خطبه ای) اورده است وأدیم عکاظ را فرانمون کرده است( اشاره)
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۰۱:۲۳
خد همان رور و رخساره است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۰۳:۰۱
قوس قزح می شود تیراژه به فارسی تیراژی هم درست است
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۰۴:۳۷
غاشیه روپوش بوده البته روکش اسب هم بوده شاید غشایی بوده دور چیزی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۰۵:۰۳
ون یعنی درخت و گیاه احتمالا زیرا در نارون و نسترون ( نسترن) و امده است
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۲/۰۷ - ۱۷:۱۹:۲۴
آنچه همه عمر کسی یافتههمنفسی در نفسی یافته ..
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۰۸ - ۲۳:۴۹:۴۷
ناز گریبان کش و دامن کشان راست می گوید، نازنین با آن ناز کردنش از یک سو یقه ات را میگیرد از سوی دیگر دامان رفتن می کشد! اگر راستی آهنگ رفتن داشتی چرا یقه « من » را کشیدی؟اگر با من نبودش هیچ میلیچرا جام مرا بشکست لیلی
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۰۸ - ۲۳:۵۶:۵۱
راستی همیشه برایم پرسش بود که تمنای جنس دقیقا یعنی چه؟؟
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۰۹ - ۰۰:۰۶:۵۰
خواب رباینده دماغ از دماغنور ستاننده چراغ از چراغگاهی، ندرتا، پیش می آید دو روح که با هم قرین می شوند آن چنان شور و شعف و هیجانی هر دو را در بر می گیرد که خواب از ایشان می رباید، تو گویی تا ابد نخواهند خوابید...
user_image
پریشان روزگار
۱۳۹۶/۰۲/۰۹ - ۰۳:۲۹:۲۰
پیش می آید چناکه برای شیخ پیش آمد:یارب شب دوشین چه مبارک سحری بودکورا به سر کشته هجران گذری بود....... تا بدانجا که من بودم و او ، نی!! قلم اندر سر من کش با او ثنتوان گفت ، وجود دگری بود.
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۲/۰۹ - ۰۵:۴۴:۳۷
روفیا جانتمنای جنس به گمانم اشاره دارد به آرزومندی ذاتی دل به وحدت.. همدل و محرم .. همنفس
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۲/۰۹ - ۰۸:۵۲:۲۸
تقدیم به دوست جان:رخت سفر تنم به جان پوشاندیوز حجاب من، زهر جدا نوشاندیفکرم دادی، به راه دل کوشاندییارم گشتی، با همه ام جوشاندی ..نادر تواضعی
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۱۰ - ۰۹:۰۱:۱۷
وای! زیباست، خوش به حال دوست جان! با همه ام جوشاندی را دوست دارم...
user_image
پریشان روزگار
۱۳۹۶/۰۲/۱۰ - ۱۲:۲۹:۰۰
ای آشنای کوی محبت ! صبور باشبیداد نیکوان، همه بر آشنارود.