نظامی

نظامی

بخش ۱۹ - ثمره خلوت دوم

۱

عمر بر آن فرش ازل بافته

آنچه شده باز بَدَل یافته

۲

گوش در آن نامه تحیت‌رسان

دیده در آن سجده تحیات‌خوان

۳

تنگ دل از خنده ترکان شکر

سرمه بر از چشم غزالان نظر

۴

تُرک قصب‌پوش من آنجا چو ماه

کرده دلم را چو قصب رخنه‌گاه

۵

مه که به شب دست برافشانده‌بود

آن شب تا روز فرو مانده‌بود

۶

ناوکِ غمزه‌ش چو سبک‌پَر شدی

جان به زمین بوسه برابر شدی

۷

شمع ز نور‌ش مژه پر اشک داشت

چشم ِ چراغ آبله از رشک داشت

۸

هر ستمی که به جفا درگرفت

دل به تبرک به وفا برگرفت

۹

گه شده او سبزه و من جوی آب

گه شده من گازر و او آفتاب

۱۰

زان رطب آن شب که بری داشتم

بی‌خبرم گر خبری داشتم

۱۱

کان مه نو کاو کمر از نور داشت

ماه نو از شیفتگان دور داشت

۱۲

شیفتهٔ شیفتهٔ خویش بود

رغبتی از من صد ازو بیش بود

۱۳

دل به تمنا که «‌چه بودی ز روز

گر شب ما را نشدی پرده سوز‌؟

۱۴

امشب اگر جفت سلامت شدی

هم‌نفس روز قیامت شدی‌»

۱۵

روشنیِ آن شبِ چون آفتاب

جویم بسیار و نبینم به خواب

۱۶

جز به چنان شب طربم خوش نبود

تا شب‌خوش کرد شبم خوش نبود

۱۷

زان همه شب یارب یارب کنم

بو که شبی جلوهٔ آن شب کنم

۱۸

روز سفید آن نه شب داج بود

بود شب‌، اما شب معراج بود

۱۹

ماه که بر لعل فلک کان کند

در غم آن شب همه شب جان کند

۲۰

روز که شب‌دشمنی‌اش مذهب است

هم به تمنای چنان یک شب است

۲۱

من شده فارغ که ز راه سحر

تیغ‌زنان صبح درآمد ز در

۲۲

آتش خورشید ز مژگان من

آب روان کرد بر ایوان من

۲۳

ابر به باغ آمده بازی‌کنان

جامهٔ خورشید نمازی‌کنان

۲۴

حوضهٔ این چشمه که خورشید بست

چون من و تو چند سبو را شکست

۲۵

چرخ ستاره زده بر سیم ناب

زر طلی از ورق آفتاب

۲۶

صبح گران‌خسب سبک‌خیز شد

دشنه به‌دست از پی خون‌ریز شد

۲۷

من ز مصافش سپر انداخته

جان سپرِ دشنهٔ او ساخته

۲۸

در پی جانم سحر از جوی جَست

تشنه‌کُشی کرد و بر او پل شکست

۲۹

بانگ برآمد ز خرابات من

ک«ای سحر اینست مکافات من‌»

۳۰

پیشترک زین که کسی داشتم

شمع شب‌افروز بسی داشتم

۳۱

آن‌شب و آن‌شمع نماندم چه سود‌؟

نیست چنان شد که تو گویی نبود

۳۲

نیش در آن زن که ز تو نوش خُوَرد

پشم در آن کش که ترا پنبه کرد

۳۳

خام‌کشی کن که صواب آن بود

سوختن سوخته آسان بود

۳۴

صبح چو در گریه من بنگریست

بر شفق از شفقتِ من خون گریست

۳۵

سوخته شد خرمن روز از غمم

چشمهٔ خورشید فسرد از دمم

۳۶

با همه زهر‌م فلک امید داد

مار شبم مهره خورشید داد

۳۷

چون اثرِ نورِ سحر یافتم

بی‌خبر‌م گرچه خبر یافتم

۳۸

هر که درین مهد روان راه یافت

بیشتر از نور سحر‌گاه یافت

۳۹

ای ز خجالت همه شب‌های تو

رو سیه از روز طرب‌های تو

۴۰

من که ازین شب صفتی کرده‌ام

آن صفت از معرفتی کرده‌ام

۴۱

شب صفت پرده تنهایی است

شمع در او گوهر بینا‌یی است

۴۲

عود و گلابی که بر او بسته شد

ناله و اشک دو سه دل‌خسته شد

۴۳

وآن‌همه خوبی که در‌آن صدر بود

نور خیالات شب قدر بود

۴۴

محرم ِاین پرده زنگی‌نوَرد

کیست در این پرده زنگار خوَرد‌؟

۴۵

صبح که پروانگی آموخته‌ست

خوشتر ازان شمع نیفروخته‌ست

۴۶

کوش کز آن شمع به داغی رسی

تا چو نظامی به چراغی رسی

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1391

نظرات

user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۱۰:۱۹
گازر رختشوی است و شاید بشود گفت سفید گر
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۱۵:۳۳
داج تاریکی و سیاهی شب است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۱۷:۱۰
دیجور شاید همستاک باشد با ان
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۱۷:۴۱
تم هم تاریکی است و معنی اب مروارید می دهد
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۱۹:۱۵
زر طلی طلای ناب است و خود طلی را زرورق میشود گفت
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۹:۲۳:۴۱
سبک خیز در مقابل گرانی صبح خیلی زیباست
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۲/۱۲ - ۱۷:۰۵:۳۷
شیفته شیفته خویش بود ..
user_image
عباس صادقی زرینی
۱۴۰۱/۰۴/۰۶ - ۲۳:۰۷:۰۰
ابر به باغ آمده بازی کنان یک نگاه تازه و فانتزی که ابر را کودک میداند که کودکانه به باغ می آید  جامه خورشید نمازی کنان  نمازی کنان ( شستشو کنان ) یعنی وضوی که برای نماز می گیرند  تناسب ابر و شستشو زیباست 
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۷/۱۲ - ۰۴:۲۵:۱۰
محرم این پرده زنگی‌نورد / کیست در این پرده زنگار خورد؟ برای درست خواندن کلمه «خورد» در این بیت که هم قافیه از نظر صدا و حروف درست در بیاید و هم وزن شعر به هم نخورد باید به این نکته توجه کرد که: در کلماتی مانند خوردن، خواستن، خواهر، خوش و از این قبیل. مصوت «و» در این کلمات تلفظ می‌شده است و ظاهرا تا قرنها بعد از عربی شدنِ رسم‌الخط ایرانیان همچنان شاعران آن را به کار می‌برده‌اند. بعضی تصور می‌کنند که کلمه «خوش» در شعر : میازار موری که دانه کَش است    که جان دارد و جان شیرین خوَش است با تلفظ شیرازی یعنی ‌khash درست است در حالیکه سراینده این شعر فردوسی است و فردوسی اهل شیراز نبوده است. تلفظ درست یعنی شکل پهلَوی آن ‌khwash  است. ‌مصوت w با صدای فتحه بعدی ترکیب شده و در یک ضرب و سیلاب خوانده می‌شود. در بیت بالا از نظامی هم «خوَرد» ‌khward تلفظ می‌شود اما در یک سیلاب و یک ضرب. دلیل حذف شدن این صدایِ ترکیبی در فارسی امروز، بر می‌گردد به ناهمخوانی این صدای ترکیبی با هجای کلمات عربی. در واقع فارسی به مرور زمان عربی‌تر شد. در دهلران غرب کشور که به گویش فیلی (پهلی) صحبت می‌کنند این کلمات (یعنی خوردن و خواستن) را به همان شکل کهن تلفظ می‌کنند. در کلمه خواهر هم در بعضی از قسمت‌های لرستان صوت w تلفظ می‌شود اما کل کلمه شکل کمی متفاوت دارد.  اگر به دیوان شعرای قدیم نگاه کنیم تنها با این روش خواندن، قافیه‌ها از نظر صدایی و وزنی درست در‌می‌آیند. این بیت از نظامی را چگونه می‌خوانید؟ پری‌پیکر چو دید آن سبزه‌ی خوش به می بنشست با جمعی پریوش نظامی که اهل شیراز نبوده است که بگوییم ‌khash خوانده شود. کلمه «خوش» به شکل khwash خوانده می‌شود اما در یک سیلاب. اصلا چرا کلماتی مانند « خواهر، خواستن و... را به این شکل نوشته‌اند؟ و ننوشته‌اند «خاهر» ؟ آیا جز اینکه تا قرنها بعد از عربی شدن رسم الخط ایرانیان، به شکل بالا تلفظ می‌شده‌اند دلیل دیگری دارد؟ اما به دلیل ناهماهنگی با هجاهای عربی کم‌کم این اصوات ترکیبی حذف شده‌اند.