نظامی

نظامی

بخش ۲۳ - حکایت نوشیروان با وزیر خود

۱

صیدکنان مرکب‌ِ نوشیروان

دور شد از کوکبهٔ خسروان

۲

مونس خسرو شده دستور و بس

خسرو و دستور و دگر هیچکس

۳

شاه در آن ناحیت صید یاب

دید دهی چون دل دشمن خراب

۴

تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر

وز دل شه قافیه‌شان تنگ‌تر

۵

گفت به دستور ‌«چه دم می‌زنند؟

چیست صفیری که به‌هم می‌زنند؟»

۶

گفت وزیر «‌ای ملک روزگار

گویم اگر شه بود آموزگار

۷

این دو نوا نز پی رامشگری‌ست

خطبه‌ای از بهر زناشوهری‌ست

۸

دختری این مرغ بدان مرغ داد

شیربها خواهد از او بامداد

۹

کاین ده ویران بگذاری به ما

نیز چنین چند سپاری به ما

۱۰

آن دگرش گفت کزین درگذر

جور ملک بین و برو غم مخور

۱۱

گر مَلِک اینست نه بس روزگار

زین ده ویران دهمت صد هزار‌»

۱۲

در ملک این لفظ چنان درگرفت

کاه برآورد و فغان برگرفت

۱۳

دست به‌سر بر زد و لختی گریست

حاصل بیداد به جز گریه چیست؟

۱۴

زین ستم انگشت به دندان گزید

گفت «‌ستم بین که به مرغان رسید

۱۵

جور نگر کز جهت خاکیان

جغد نشانم بَدَل ماکیان

۱۶

ای من غافل شده دنیا پرست

بس که زنم بر سر ازین کار دست

۱۷

مال کسان چند ستانم به زور‌؟

غافلم از مردن و فردای گور

۱۸

تا کی و کی دست‌درازی کنم؟

با سر خود بین که چه بازی کنم

۱۹

مُلک بدان داد مرا کردگار

تا نکنم آنچه نیاید به کار

۲۰

من که مسم را به زر اندوده‌اند

می‌کنم آنها که نفرموده‌اند

۲۱

نام خود از ظلم چرا بد کنم؟

ظلم کنم وای که بر خود کنم

۲۲

بهتر از این در دلم آزرم داد

یا ز خدا یا ز خودم شرم باد

۲۳

ظلم شد امروز تماشای من

وای به رسواییِ فردای من

۲۴

سوختنی شد تن بی‌حاصلم

سوزد از این غصه دلم بر دلم

۲۵

چند غبار ستم انگیختن‌؟

آب خود و خون کسان ریختن

۲۶

روز قیامت ز من این ترکتاز

باز بپرسند و بپرسند باز

۲۷

شرم زده‌م، چون ننشینم خجل‌؟

سنگ‌دلم، چون نشوم تنگدل‌؟

۲۸

بنگر تا چند ملامت برم

کاین خجلی را به قیامت برم

۲۹

بار من است آنچه مرا بارگی‌ست

چاره من بر من بیچارگی‌ست

۳۰

زین گهر و گنج که نتوان شمرد

سام چه برداشت؟ فریدون چه برد؟

۳۱

تا من ازین امر و ولایت که هست

عاقبت‌الامر چه دارم به دست‌؟»

۳۲

شاه در آن باره چنان گرم گشت

کز نفسش نعل فرس نرم گشت

۳۳

چونکه به لشگر‌گه و رایت رسید

بوی نوازش به ولایت رسید

۳۴

حالی از آن خطه قلم برگرفت

رسم ِ بد و راهِ ستم برگرفت

۳۵

داد بگسترد و ستم درنبشت

تا نفس آخر از آن برنگشت

۳۶

بعد بسی گردش بخت آزمای

او شد و آوازه عدلش بجای

۳۷

یافته در خطه صاحبدلی

سکه نامش رقم عادلی

۳۸

عاقبتی نیک سرانجام یافت

هر که دَرِ عدل زد این نام یافت

۳۹

عمر به خشنود‌ی دل‌ها گذار

تا ز تو خوشنود بود کردگار

۴۰

سایه خورشید سواران طلب

رنج خود و راحت یاران طلب

۴۱

درد ستانی کن و درماندهی

تات رسانند به فرماندهی

۴۲

گرم شو از مهر و ز کین سرد باش

چون مه و خورشید جوانمرد باش

۴۳

هر که به نیکی عمل آغاز کرد

نیکی او روی بدو باز کرد

۴۴

گنبد گردنده ز روی قیاس

هست به نیکی و بدی حق‌شناس

۴۵

طاعت کن روی بتاب از گناه

تا نشوی چون خجلان عذرخواه

۴۶

حاصل دنیا چو یکی ساعت است

طاعت کن کز همه بِه طاعت است

۴۷

عذر میاور نه حیَل خواستند

این سخن است از تو عمل خواستند

۴۸

گر به سخن کار میسر شدی

کار نظامی به فلک بر شدی

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1398
خمسهٔ نظامی نسخهٔ شاه طهماسب » تصویر 34

نظرات

user_image
الهه
۱۳۸۹/۰۶/۱۳ - ۰۵:۵۰:۴۸
در بیت 45 طاعت کن روی بتاب از گناهتا نشوی چون خنجلان عذر خواهواژه خنجلان اشتباه است و درست آن خجلان است.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
hat
۱۳۸۹/۱۲/۱۲ - ۰۸:۱۸:۴۵
(خورشید سواران) چه کسانی هستند؟
user_image
رسته
۱۳۸۹/۱۲/۱۳ - ۰۶:۳۳:۱۶
لعت نامه ی دهخدا می گویدخورشید سواران یعنی سخرخیزاندوبار کلیک روی واژه بکنید شما را می برد به لغت نامه ی دهخدا
user_image
لیلا
۱۳۹۱/۰۴/۰۶ - ۱۱:۴۵:۴۱
دکتر قمر آریان در رساله ی دکتری خود (جهره مسیحیت در ادبیات فارسی) گفته است منظور از خورشیدسواران حضرت مسیح است که طبق عقاید اسلامی در آسمان چهارم منزل دارد که در نجوم خانه خورشید است. و مصراع دوم طبق عقاید مسیحیت می تواند نشاندهنده رنج حضرت مسیح به خاطر آسایش یافتن امت خود باشد.
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۴/۰۸ - ۰۳:۳۰:۲۶
سایۀ خورشید سواران طلبرنج خود و راحت یاران طلباین بیت را هنگامی که در سنین 10-12 سالگی بودم خواندم و همیشه با من بوده است و همیشه در خودآگاه و در گوشم تکرار شده است، با وجود آنکه بسیار روان و راحت است در عین حال معماگونه بوده و هست. خورشید سواران یعنی چه؟ آنان چه کسانی هستند؟ لیلا گفته است: “ که قمر آریان در رساله ی دکتری خود (جهره مسیحیت در ادبیات فارسی) گفته است منظور از خورشیدسواران حضرت مسیح است که طبق عقاید اسلامی در آسمان چهارم منزل دارد که در نجوم خانه خورشید است. و مصراع دوم طبق عقاید مسیحیت می تواند نشاندهنده رنج حضرت مسیح به خاطر آسایش یافتن امت خود باشد. “من که به کتاب دکتر قمر آریان دست رسی ندارم و اگر به نقل قول لیلا بنا بکنم می‌ خواهم بگویم که نمی توان گفت که منظور نظامی از خورشید سوار عیسی مسیح باشد، دلیل قابل یقینی برای این فرض وجود ندارد، در حالی که دلایل عکس آن وجود دارد چون نظامی در همین کتاب‌ها درست در مقاله قبلی گفته است که : مرغ دل و عیسی جان هم توئیچون تو کسی گر بود آن هم توئیسینه خورشید که پر آتشستروی تو می‌بیند از آن دلخوشستاین نگرش به انسان و مقام انسان در سراسر آثار نظامی وجود دارد. این بنیان عرفان نظامی است. در این نگرش مقام خورشید و آسمان و زمین و تمام موجودات منجمله ابلیس پایین‌تر از انسان قرار دارند. این مقام انسان مربوط به شخص به‌خصوصی، یک شاه، یک عارف یا کس دیگری نیست بلکه هر انسانی بالقوه همۀ جهان را در درون خود دارد همچون دانه ای است که میوۀ جهان است و برتر از جهان و مافیه. تفاوت افراد بشر در این است که چقدر همت بکنند و این مقام را از قوه را به فعل در آورند. می‌بینید که در گفتار نظامی سینۀ پر آتش خورشید از دیدار جان خود آگاه دل خوش است. برای تفسیر مصرع دوم و ارتباط دادن آن به درد و رنج مسیح را نمی‌توان قرینه ای در اشعار نظامی پیدا کرد. می‌دانیم که در باور مسیحیان گناه اصلی و یا نخستین گناه راکه آدم مرتکب شده ارث همۀ آدم‌ها شد و همۀ آدم‌ها طبیعتا گناه کار هستند و عیسی رنج برد و گناه آدم‌ها از طریق رنج خود به دوش کشید. آیه‌هایی فراوانی در انجیل راجع به این موضوع وجود دارد. اتفاقاً نظامی در مقالۀ اول، در آفرینش آدم، به همین موضوع پرداخته است ولی برعکس مسیحیت از همان گناه اول آدم ، از همان دام و حیله و هوس ... آدم خلیفۀ خدا در روی زمین شد:« ملک زمین را به خلافت گرفت»همۀ این گفتار نظامی پیش روی شماست و سزاوار است که به دقت خوانده شود. چند مقاله پیش تر را بخوانید گفتۀ مرا تصدیق خواهید کرد.دنیای عرفان و عشق نظامی با دنیای رنج مسیحیت بیگانه است. در دنیای نظامی رنج روا است و زندگی و عشق به دون رنج امکان ندارد. گناه طبیعی و گناه موروثی وجود ندارد. شیطان و حیله هایش هم لطفی است در حق آدمی: « او بیکی دانه ز راه کرمحله در انداخته و حلیه همآمده در دام چنین دانه‌ایکمتر از آوازه شکرانه‌ای «. عشق همه کاره است. طی طریق به دون رنج امکان ندارد. به هر حال این نوشته
پاسخی به اینکه خورشید سواران کی‌ها هستند نیست. ولی
پاسخی به گفته لیلا است و رد برچسب‌های مسیحیت به نظامی است. توضیح را جع به خورشید سواران فرصتی می‌طلبد و جایی مناسب، که در این حاشیه نمی گنجد.
user_image
حسینی
۱۳۹۲/۰۲/۰۵ - ۰۶:۴۷:۱۹
این شعر بر اساس متن علمی انتقادی آکادمی علوم شوروی چنین است :صیدکنان مرکب نوشیرواندور شد از کوکبه خسروانمونس خسرو شده دستور و بسخسرو و دستور و دگر هیچکسشاه در آن ناحیت صید یابدید دهی چون دل دشمن خرابتنگ دو مرغ آمده در یکدیگروز دل شه قافیه‌شان تنگترگفت به دستور چه دم میزنندچیست صفیری که به هم میزنندگفت وزیر ای ملک روزگارگویم اگر شه بود آموزگاراین دو نوا کز پی رامشگری ستخطبه‌ای از بهر زناشوهری ستدختر این مرغ بدان مرغ دادشیربها خواهد از او بامدادکاین ده ویران بگذاری به مانیز چنین چند سپاری به ماآن دگرش گفت کزین درگذرجور ملک بین و بر او غم مخورگر ملک اینست نه بس روزگارزین ده ویران دهمت صد هزاردر ملک این لفظ چنان درگرفتکاه براورد و فغان برگرفتدست به سر بر زد و لختی گریستحاصل بیداد بجز گریه چیستزین ستم انگشت به دندان گزیدگفت ستم بین که به مرغان رسیدجور نگر کز جهت خاکیانجغد نشانم بَدَل ماکیانای من غافل شده دنیا پرستبس که زنم بر سر از این کار دستمال کسان چند ستانم بزورغافلم از مردن و فردای گورتا کی و کی دست‌درازی کنمبا سر خود بین که چه بازی کنمملک بدان داد مرا کردگارتا نکنم آنچه نیاید به کارمن که مِسَم را به زر اندوده‌اندمی کنم آنها که نفرموده‌اندنام خود از ظلم چرا بد کنمظلم کنم وای که بر خود کنمبهتر از این در دلم آزرم بادیا زخودم یا ز خدا شرم بادظلم شد امروز تماشای منوای به رسوائی فردای منسوختنی شد تن بی حاصلمسوزد از این غصه دلم بر دلمچند غبار ستم انگیختنخون دل بی گنهان ریختنروز قیامت ز من این ترکتازباز بپرسند و بپرسند بازشرم زدم چون ننشینم خجلسنگ دلم چون نشوم تنگدلبنگر تا چند ملامت برمکاین خجلی را به قیامت برمبار من است آنچه مرا بارگی استچارۀ من بردن بی چارگی استزین گهر و گنج که نتوان شمردسام چه برداشت نریمان چه بردتا من ازین امر و ولایت که هستعاقبت‌الامر چه آرم به دستشاه در آن باره چنان گرم گشتکز نفسش نعل فرس نرم گشتچون که به لشگرگه و رایت رسیدبوی نوازش به ولایت رسیدحالی از آن خطه قلم برگرفترسم بد و راه ستم برگرفتداد بگسترد و ستم در نوشتتا نفس آخر از آن برنگشتبعد بسی گردش چرخ آزمایاو شده و آوازۀ عدلش به جاییافته در خطه صاحبدلیسکه نامش رقم عادلیعاقبتی نیک سرانجام یافتهر که در عدل زد این نام یافتعمر به خشنودی دل ها گذارتا ز تو خوشنود بود کردگارسایه خورشید سواران طلبرنج خود و راحت یاران طلبدرد ستانی کن و درماندهیتات رسانند به فرماندهیگرم شو از مهر و ز کین سرد باشچون مه و خورشید جوانمرد باشهر که به نیکی عمل آغاز کردنیکی او روی بدو باز کردگنبد گردنده ز روی قیاسهست به نیکی و بدی حق شناسطاعت کن روی بتاب از گناهتا نشوی چون خجلان عذر خواهحاصل دنیا چو یکی ساعت استطاعت کن کز همه به طاعت استعذر میاور نه حیل خواستنداین سخن است از تو عمل خواستندگر به سخن کار میسر شدیکار نظامی به فلک بر شدیالبته از نظر رسم الخط هم شعر شما تصحیحاتی داشت که من اصلاح کرده ام
user_image
نازنین
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۶:۳۸:۲۴
بسیاراز این شعر استفاده کردم از شما متشکرم
user_image
تنگ طه
۱۳۹۳/۰۳/۰۸ - ۱۴:۴۴:۰۴
من هم با نظر خانم یا آقای رسته موافقم و ایشان بسیار خوب مطلب را توضیح دادند . اگر ابیات بعد از بیت سایه خورشید سواران طلب رنج خود و راحت یاران طلب را به دقت بررسی کنیم اشاره ای به مسیحیت و حضرت عیسی ندارد .
user_image
سید جعفر سیدی
۱۳۹۳/۰۶/۲۶ - ۱۲:۲۸:۳۲
سلام. من سه مورد اشتباه تایپی دیدم که البته در نسخه ی جناب حسینی این اشتباه ها نبود. به هر صورت جهت تصحیح نسخه اصلی شما مطرح می کنم. در ضمن این موارد را برای اطمینان از استاد دکتر شفیعی کدکنی پرسیدم و ایشان توضیح دادند. بیت پنجم، مصرع دوم- صغیر -> صفیر (به معنی صدا)بیت پانزده، مصرع دوم- به دل -> بَدَل (به معنی به جایِ، در عوضِ)بیت بیست و یک، مصرع دوم- بر خور -> بر خوددر مورد بر طرف کردن چنین اشکالاتی، آیامن میتوانم متن شعر را در گنجور رومیزی تصحیح کنم؟با تشکر از توجه شما س ج سیدیموفق باشید
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۳/۰۶/۲۶ - ۲۳:۲۶:۵۶
@سید جعفر سیدی:جناب سیدی، اگر منظورتان چگونگی تصحیح در گنجور رومیزی از لحاظ فنی است اینجا را مطالعه بفرمایید:پیوند به وبگاه بیرونیدر مورد این که آیا تصحیحات توسط اداره کننده گنجور قابل اعمال هستند: سابق بر این به لحاظ حساسیت تغییرات و بعضا سلیقه ای بودن پیشنهادها جزء به جزء تصحیحات اعمال می شد و مورد به مورد تغییرات ثبت می شد متأسفانه چند سالی می شود که فرصت این گونه تصحیح کردن برای اداره کننده گنجور فراهم نمی شود و فقط تذکرات دوستان در حاشیه ها راهنمای مطالعه کنندگان می شود. در هر صورت اگر تصحیحات گسترده ای در نسخه گنجور رومیزی انجام شود و حاصل به نشانی ganjoor@ganjoor.net ارسال شود شاید بتوان راهکاری برای استخراج تغییرات و انعکاس آنها در سایت ایجاد کرد.
user_image
مونا
۱۳۹۴/۰۲/۰۱ - ۲۳:۵۸:۴۹
عالی
user_image
غریبه
۱۳۹۴/۰۲/۰۷ - ۰۳:۳۸:۳۹
باسلام و تشکر ببخشید منظور از (روز قیامت ز من این -ترکتاز-)دربیت 26 مصراع اول ترکتاز به معنای دزد است؟
user_image
سعید
۱۳۹۸/۰۶/۰۱ - ۱۶:۴۳:۰۱
سایه خورشید سوران طلب از نظر معنی متن دوستان عالی توضیح دادن اما بنظر من خورشید سورانمیتونه اشاره به حشاشین یا عیاران یا انجمن برادری باشه که هر کدام در جغرافیا و زمان خواصی بوده اندگروها و مجموعه های که سعی در بالا بردن بعد روحی و معنوی إنسان داشته اند البته گروهای مخوفی نیز بوده اند
user_image
محمد جلالی
۱۴۰۰/۰۱/۰۲ - ۰۳:۱۳:۲۸
مصرع مرغ نشانم به دل ماکیان اشتباه تایپی است و می‌بایست بدل ماکیان باشد یعنی به جای ماکیان
user_image
آرش ثروتیان
۱۴۰۰/۰۵/۱۱ - ۲۱:۵۱:۳۸
لطفاً در بیت زیر خور به خود تبدیل شود. نام خود از ظلم چرا بد کنم ظلم کنم وای که بر خور کنم ظلم کنم وای که بر خود کنم
user_image
آرش آذرکمان
۱۴۰۱/۱۲/۱۱ - ۱۴:۱۳:۲۳
با درود و سپاس خورشید سوار به معنای کسی که بر خورشید سوار است و این میتواند دو معنی داشته باشد نخست اینکه بلند پایه و بلند همت است و جایگاه رفیعی دارد و دوم اینکه از خورشید بالاتر است و بچشم جهانیان زود تر می آید و یا به گفته ی دهخدا سحر خیز است
user_image
علیرضا مشکاتی
۱۴۰۲/۰۳/۲۳ - ۱۴:۵۴:۵۷
با سلام و احترام سایه خورشید سواران طلب  رنج خود و راحت یاران طلب با توجه به مضمون بیت به نظر می رسد خورشید سواران در واقع توصیف کسانی است که در بیابانی گرم و سوزان گرفتار شده و گرمای طاقت فرسای خورشید چنان تاب و توان آنها را گرفته است که گویا بر آنها سوار شده و نا و رمق آنها را گرفته است ، در چنین حالی اخلاق حکم می کند ما در طلب سایه و پناهگاه برای این گرمازدگان باشیم.