نظامی

نظامی

بخش ۲۶ - مقالت چهارم در رعایت از رعیت

۱

ای سپر افکنده ز مردانگی

غول تو بیغولهٔ بیگانگی

۲

غَرّه به مُلکی که وفا‌ییش نیست

زنده به عمری که بقا‌ییش نیست

۳

پی سپر جرعهٔ می‌خوارگان

دستخوش بازی سیارگان

۴

مصحف و شمشیر بینداخته

جام و صراحی عوضش ساخته

۵

آینه و شانه گرفته به دست

چون زن‌ِ رعنا شده گیسو پرست

۶

رابعه با رابعِ آن هفت مرد

گیسوی خود را بنگر تا چه کرد‌؟

۷

ای هنر از مردی تو شرمسار

از هنر بیوه‌زنی شرم دار

۸

چند کنی دعوی مرد افکنی‌؟

کم زن و کم زن که کم از یک زنی

۹

گردن عقل از هنر آزاد نیست

هیچ هنر خوب‌تر از داد نیست

۱۰

تازه شد این آب و نه در جوی توست

نغز شد این خال و نه بر روی توست

۱۱

چرخ نه‌ای محضر نیکی پسند

نیک دراندیش ز چرخ بلند

۱۲

جز گهر نیک نباید نمود

سود توان کرد بدین مایه سود

۱۳

نیست مبارک ستم انگیختن

آب خود و خون کسان ریختن

۱۴

رفت بسی دعوی از این پیشتر

تا دو سه همّت به‌هم آید مگر

۱۵

داد کن، از همّت مردم بترس

نیم‌شب از تیر تَظَلُّم بترس

۱۶

همّت از آنجا که نظرها کند

خوار مدارش که اثر‌ها کند

۱۷

همت آلودهٔ آن یک دو مرد

با تن محمود ببین تا چه کرد

۱۸

همّت چندین نفس بی‌غبار

با تو ببین تا چه کند روز کار

۱۹

راهروانی که ملایک پِی اند

در ره کشف از کَشَفی کم نِی اند

۲۰

تیغ ستم دور کن از راهشان

تا نخوری تیر سحر‌گاه‌شان

۲۱

دادگر‌ی شرط جهان‌داری است

شرط جهان بین که ستمکاری است

۲۲

هر که در این خانه شبی داد کرد

خانهٔ فردای خود آباد کرد

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1403

نظرات

user_image
سعدی ملکی
۱۳۹۲/۱۱/۲۸ - ۰۵:۲۷:۴۲
با سلاماشتباه تایپیای سپهر افکنده ز مردانگیصحیحای سپر افکنده ز مردانگیسپر درست است و سپهر هم در معنی و هم در وزن اشتباه است.بدرود
user_image
توانای دانا
۱۳۹۷/۰۶/۱۵ - ۰۴:۴۵:۱۵
رابعه با رابع ان هفت مرد گیسوی خود را بنگر تا چه کردای هنر از مردی تو شرمساراز هنر بیوه زنی شرم داراین ابیات تلمیح دارد به داستان رابعه عدویه (عارف بزرگ قرن2)که روزی سگی را می بیند که تشنه است و سطلی بر سر چاه هست ولی سطل طنابی ندارد تا برای سگ آب بیاورد پس مو های خود را می برد. تا برای سگ آب بیاورد
user_image
کیهان
۱۴۰۰/۰۶/۲۲ - ۰۹:۳۱:۳۷
همت آلوده آن یک دو مرد با تن محمود ببین تا چه کرد یعنی همت آن دو مرد آلوده به کفر ببین چگونه محمود غزنوی را بیمار کرد و مشرف به هلاکت ساخت.این واقعه چنان است که در غزای هندوستان،محمود شهری را محاصره کرد.چند نفر مرتاض هندو در بتخانه نشسته و همت و عزم بر مردن محمود گماشتند.پس سخت مریض شد و اطبا عاجز ماندند.یکی از اهل باطن بدو گفت:کفار بر مرگ تو همت گماشته اند.تا همت(قوه مانیتیسم)و عزم آنان متزلزل نشود،شفا نخواهی یافت.پس به تدبیر آن دانا طبل شادی فرو کوفته و به دروغ شفای محمود را صلای عام دادند.این خبر در همت مرتاضان سستی ایجاد کرده و موجب صحت محمود گردید.
user_image
کیهان
۱۴۰۲/۰۲/۰۲ - ۰۱:۴۱:۱۵
راهروانی که ملائک پی اند در ره کشف از کشفی کم نی اند کشف:باخه است،یعنی سنگ پشت.گویند:کشف بر ساحل تخم می نهد و خود در آب رفته از دور چشم بر آن تخم نهاده و همت بر تولید و تربیت بچه میگمارد و به همین همت بچه از تخم بیرون می آید.یعنی همت مردان خدا در راه کشف هر چیز،که از جمله کیفر ظالم است،از کشفی کم نیست