نظامی

نظامی

بخش ۳۵ - داستان میوه فروش و روباه

۱

میوه فروشی که یمن جاش بود

روبهکی خازن کالاش بود

۲

چشم ادب بر سر ره داشتی

کلبهٔ بقال نگه داشتی

۳

کیسه‌بُری چند شگرفی نمود

هیچ شگرفیش نمی‌کرد سود

۴

دیده به هم زد چو شتابش گرفت

خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت

۵

خفتن آن گرگ چو روبه بدید

خواب در او آمد و سر درکشید

۶

کیسه‌بُر آن خواب غنیمت شمرد

آمد و از کیسه غنیمت ببرد

۷

هر که در این راه کند خوابگاه

یا سرش از دست رود یا کلاه

۸

خیز نظامی نَه گَهِ خفتن است

وقتِ به تَرکِ همگی گفتن است

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 1417

نظرات

user_image
حسن بردستانی
۱۴۰۲/۰۴/۱۰ - ۱۵:۴۵:۴۵
سلام. معنی این قطعه چی میشه؟لطفا