نورعلیشاه

نورعلیشاه

بخش ۱۳ - حکایت در نواسنجی عدالت

روزی به قبرستانی درگذر بودم و در بحر آفرینش غوطه ور مشعل زرین مهر از سقف سیمین سپهر فروزان بود و صحن زمین از تابش آن سوزان شراره هوا درسر شعله ور شد و پشت پا از عرق جبین تر آفتاب جهانسوز قیامت از مشرق فکرت در فضای خیال تابان گشت و شاهین میزان عدالت در عرصه جلال و جمال بصید طایران اعمال نمایان قوه واهمه دست تصرف در دامن تخیل زده به حفظ تصورات درک معانی میکرد و از قضایای دارالقضای ربانی کشف رازهای نهانی لیکن از تصور این قضیه تحملی داشت و از تصدیق این رویه تاملی ناگاه کودکی با صورت حزین از گوشه قامت نو افراخته لب معجز بیان بترنم باز کرد و بخواندن کلام مبین آغاز که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره دل از استماع آن سراپا گوش شد و از نشانه صهبای حقیقت مدهوش ظلمت شک بنور یقین زائل شد و حجت منکران دین مبین باطل.

۲

شکر کز اعجاز کلام مبین

تافت بدل پرتو نور یقین

۳

وسوسه شک بیقین دور شد

سینه از آن آئینه پر نورشد

۴

نور یقین تافت در اقصای دل

گشت بجان مذهب حق را سجل

پس هرکرا از ترانه عدالت نغمه بگوش آمد و از خمخانه حقیقت جرعه نوش کرد از دارالوسوسه شک بمصطبه یقین درآمد و خیالات باطل را همه از دل فراموش کرد آنگه در مزرعه روزگار جز تخم محبت نپاشد و دل صاحبدلان را به تیشه عدالت نخراشد زیرا که آنچه بکارد همان بردارد و بد نکنند هر که خیر دارد

۶

آنکه خبر دارد از عدالت سلطان

تخم بکارد نکو بمزرع اعمال

۷

زانکه هرآن چیز حاصلش شود از زرع

هست نتیجه ز تخم در همه احوال

۸

تخم بدی هرکه گشت بار بدی دید

وانک نکو کشت تخم گشت نکو حال

تصاویر و صوت

مجموعه‌ای از آثار نورعلیشاه اصفهانی به کوشش جواد نوربخش - جواد نور بخش - تصویر ۵۶
دیوان نور علیشاه اصفهانی (بانضمام رساله جامع الاسرار - کنزالاسرار) به کوشش احمد خوشنویس (عماد) - نور علیشاه اصفهانی - تصویر ۲۷۰

نظرات