
عبید زاکانی
بخش ۲ - در وصف معشوق
۱
بتی فرخ رخی فرخنده رائی
به شهرستان خوبی پادشاهی
۲
میان نازنینان نازنینی
ز شیرینیش شیرین خوشه چینی
۳
رخش گلبرگ خوبی ساز کرده
قدش بر سرو رعنا ناز کرده
۴
گرفته سنبلش بر گل وطن گاه
سهیل آویخته از گوشهٔ ماه
۵
بهار لطف را نازنده سروی
به باغ دلبری رعنا تذروی
۶
ز عنبر راه را پیرایه کرده
گلش را چتر سنبل سایه کرده
۷
نهان در عقد لؤلؤ درج یاقوت
حدیث شکرینش روح را قوت
۸
دو چشمش چون دو جادوی فسونکار
دو زلفش کاروان مشگ تاتار
۹
دهانش در حقیقت کمتر از هیچ
سر زلفین جعدش پیچ در پیچ
نظرات
لطفعلی راجی
پاسخ: متوجه منظورتان نشدم، ممکن است بیشتر توضیح دهید. اشکال کجاست؟
موسی