
اوحدالدین کرمانی
شمارهٔ ۲۳۷ - الخوف
۱
گر کس دارد زنیک و بد خواه امید
شاید که من از تو دارم ای ماه امید
۲
گفتی که تو را چرا امید از من نیست
خوی تو و بخت من و آنگاه امید؟
تصاویر و صوت


نظرات