
اوحدالدین کرمانی
شمارهٔ ۲۴۷ - الخوف
۱
ماییم درِ هیچ صوابی نزده
با تو نفسی به هیچ بابی نزده
۲
ترسم که به خاک در شوم باد به دست
بر آتش سودای تو آبی نزده
تصاویر و صوت


نظرات