
اوحدالدین کرمانی
شمارهٔ ۲۴
۱
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
۲
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
تصاویر و صوت



نظرات
زهیر