
اوحدالدین کرمانی
شمارهٔ ۴۱
۱
عاشق چه کند چو دل به دستش نبود
مفلس چه سخا کند چو هستش نبود
۲
ای حسن تو را شرف زبازار من است
بت را چه محل چو بت پرستش نبود
تصاویر و صوت


نظرات