اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱

۱

ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ ناپیدا

آسوده درو والا، آهسته درو شیدا

۲

در وی سر سرجویان گردان شده از گردن

در وی دل جانبازان تنها شده از تن ها

۳

بر لالهٔ بستانش مجنون شده صد لیلی

بر ماه شبستانش وامق شده صد عذرا

۴

خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل

لوزینهٔ او وحشت، پالودهٔ او سودا

۵

با نقد خریدارش آینده خه از رفته

با نسیهٔ بازارش امروز پس از فردا

۶

گر کوی مغانست این؟ چندین چه فغانست این؟

زین چند و چرا بگذر، تا فرد شوی یکتا

۷

رسوایی فرق خود در فوطهٔ زرق خود

کم‌پوش، که خواهد شد پوشیدهٔ ما رسوا

۸

گر زانکه ندانستی، برخیز و طلب می‌کن

ور زانکه بدانستی، این راز مکن پیدا

۹

ای اوحدی، ار دریا گردی، مکن این شورش

زیرا که پس از شورش گوهر ندهد دریا

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۴۰

نظرات

user_image
آرمین آشا
۱۳۹۱/۰۹/۰۵ - ۱۰:۴۰:۲۶
سلام و خسته نباشید.در مصرع دوم از بیت دوم، بهتر است آخرین کلمه این طور نوشته شود: تن ها، تا با تنها به معنی تک اشتباه گرفته نشود.در وی دل جانبازان تنها شده از تن ها
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ - ۱۵:۱۳:۱۹
فوطه دستار باشد
user_image
مجتبی خراسانی
۱۳۹۳/۱۱/۱۵ - ۰۱:۳۶:۱۴
با سپاس از استاد گران قدر جناب امینبالاپوش، طیلسان، کمربند، لنگ هم امده استبا احترام