اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۰۱

۱

هم ز وصف لبت زبان خجلست

هم ز زلف تو مشک و بان خجلست

۲

تا دهان و رخ ترا دیدند

غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست

۳

دل به جان از رخ تو بویی خواست

سالها رفت و همچنان خجلست

۴

دیده را با رخ تو کاری رفت

دل بیچاره در میان خجلست

۵

عذر مهمانم، ای صبا، تو بخواه

که تو دانی که: میزبان خجلست

۶

ای قلم، شرح حال من بنویس

که ز بی خدمتی زبان خجلست

۷

اوحدی کی به پیشگاه رسد؟

آنکه از خاک آستان خجلست

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۸۱

نظرات