
اوحدی
غزل شمارهٔ ۱۰۳
۱
از جام عشق بین همه باغ و بهار مست
دوران دهر عاشق و لیل و نهار مست
۲
ناهید در هبوط و قمر در شرف خراب
خورشید در طلوع و فلک ذرهوار مست
۳
مجنون و عشق خسته و ایوب و صبر زار
توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست
۴
چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین
گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست
۵
معشوق پردگی و خر پردهدار و باز
هم پردگی و پرده و هم پردهدار مست
۶
آخر ز بهر کیست، نگویی، بدین صفت؟
چندین هزار بیدل و چندین هزار مست
۷
هشیار بود تا به کنون اوحدی ولی
آمد زمان آن که شود هوشیار مست
نظرات
نادر