اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۰۵

۱

روی تو، که قبلهٔ جهانست

از دیدهٔ من چرا نهانست؟

۲

جایی به جز از درت ندارم

گر درنگری، بجای آنست

۳

در دل زده‌ای تو آتش عشق

وین آه، که می‌زنم، دخانست

۴

دل یاد تو در ضمیر دارد

آن نیست که بر سر زبانست

۵

این سر، که به عاشقی سبک شد

بی‌روی تو بر تنم گرانست

۶

وصل تو بدین ودل خریدم

گر سود کنیم و گر زیانست

۷

یک بوسه اگر به جان فروشی

منت می‌نه، که رایگانست

۸

با من تن لاغر و دل تنگ

از عشق تو کمترین نشانست

۹

مار را ز غم تو اوحدی وار

جان بر کف و خرقه در میانست

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۸۰

نظرات