اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۱۱

۱

سروی که ازو و حور و پری بار برند اوست

ماهی که ازو خلق دل زار برند اوست

۲

گرد دهن چون شکرش گرد، که امروز

تنگی که ازو قند به خروار برند اوست

۳

آن حور شکر خنده که از حقهٔ لعلش

یک شهر شفای دل بیمار برند اوست

۴

آن ماه که سجاده نشینان در او

سجاده و تسبیح به خمار برند اوست

۵

ترکی که ز چین سر زلف چو کمندش

عشاق دل شیفته دشوار برند اوست

۶

شوخی که ز سر پنجهٔ مستان دو چشمش

خوبان جهان جور به ناچار برند اوست

۷

اندر چمن دلبری، ای اوحدی، امروز

سروی که ز رویش گل بی‌خار برند اوست

تصاویر و صوت

نظرات