
اوحدی
غزل شمارهٔ ۱۲۵
۱
جز نقش تو در خیال ما نیست
جز با غمت اتصال ما نیست
۲
شد روز من از غمت چو سالی
لیکن چه کنم؟ چو سال ما نیست
۳
از زلف تو حلقهای ندیدیم
کو در پی گوشمال ما نیست
۴
از روی تو کام دل چه جوییم؟
گوش تو چو بر سؤال ما نیست
۵
بار چو تو دلبری کشیدن
در قوت احتمال ما نیست
۶
از خیل کهای؟ که بر رخ تو
زلفت همه هست و خال ما نیست
۷
حال دل ما ز خویشتن پرس
زیرا که کسی به حال ما نیست
۸
دل مرغ هوای تست، لیکن
راه هوست به بال ما نیست
۹
گر سود کنم مرنج، کآخر
نقصان تو در کمال ما نیست
۱۰
پیش رخ اوحدی چه نالی؟
کورا سر قیل و قال ما نیست
تصاویر و صوت

نظرات