اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۳۹

۱

نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟

که: آب دیدهٔ نظارگان ز سر بگذشت

۲

ز من چو زان رخ همچون قمر نشان پرسید

رسید بر فلکم آه و از قمر بگذشت

۳

تو بخت بین که: نخفتم شبی جزین ساعت

که خفته بودم و دولت ز پیش در بگذشت

۴

کدام پرده بماند درست و پوشیده؟

بدین طریق که آن ترک پرده در بگذشت

۵

دگر به پند پدر گوش برنکرد کسی

که از مقابل او روی آن پسر بگذشت

۶

مسافری، که به شهر آمد و بدید او را

ندیده‌ایم کز آن آستان در بگذشت

۷

چو دید آن سر زلف دراز در کمرش

سرشک دیدهٔ خونریزم از کمر بگذشت

۸

ز من بپرس گزند جراحت دل ریش

که چند نوبتم این ناوک از جگر بگذشت

۹

چو اوحدی نشدش دل به هیچ نوع درست

هر آن شکسته که این تیرش از سپر بگذشت

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۹۵

نظرات