اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۶

۱

مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش را

راهی بزن، که ره بزند عقل و هوش را

۲

ابریشمی بساز و ازین حلقه پنبه کن

نقل حضور صوفی پشمینه پوش را

۳

جامی بیار، ساقی، از آن بادهای خام

وز عکس او بسوز من نیم جوش را

۴

بر لوح دل نقوش پریشان کشیده‌ایم

جامی بده، که محو کنیم این نقوش را

۵

ما را به می بشوی، چنان کز صفای ما

غیرت بود مشایخ طاعت فروش را

۶

بر ما ملامت دگران از کدورتست

صافی ملامتی نکند در نوش را

۷

با مدعی بگوی که: ما را مگوی وعظ

کاگنده‌ایم سمع نصیحت نیوش را

۸

ای باد صبح، نیک خراشیده خاطریم

لطفی بکن، به دوست رسان این خروش را

۹

گرمی کند به خلوت ما آن پری گذر

بگذار تا گذار نباشد سروش را

۱۰

شد نوش ما چو زهر ز هجران او، ولی

زهر آن چنان خوریم به یادش که نوش را

۱۱

ای اوحدی، بگوی سخن، تا بداندت

دشمن، که بی‌بصر نشناسد خموش را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۵/۰۳/۲۵ - ۱۹:۳۲:۴۷
در بیت ششم درد نوش درست است .
user_image
نادر
۱۳۹۶/۰۵/۳۰ - ۱۲:۰۵:۳۷
جناب حیدر زاده در اکثر منابع در نوش آمده، شما مطمئن هستید که درد نوش صحیح است؟
user_image
بچه ایرون
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ - ۱۰:۰۲:۰۸
من نیز مطمین ام، سخن از می است ، صافی و درد آلود و درد نوشی
user_image
هاله
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ - ۱۳:۳۰:۴۱
بچه ایرون میشه لطفا این غزل رو برام معنی کنین. مرسی
user_image
حمیدِ زارعیِ مرودشت
۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - ۱۶:۴۷:۵۵
آقای نادر! شما چندتا منبع دم دست دارید که نوشتید در اکثر منابع؟ و سوال دیگه اینکه در اقلِ منابع چی اومده؟هر کودکِ تازه‌کاری متوجه میشه که اینجا (دردنوش) درسته. درد به ضمِ اول، به معنای ته‌مانده‌ی شرابه. و افراد بی‌پول، توی میخونه‌ها معمولا به خوردن درد رو می‌آوردن.