اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۷۶

۱

عشق و درویشی و تنهایی و درد

با دل مجروح من کرد آنچه کرد

۲

آه من شد سرد و دل گرم از فراق

بر سر کس کی گذشت این گرم و سرد؟

۳

مونسم مهرست و صحبت اشک سرخ

علتم عشقست و برهان روی زرد

۴

دیده‌ای دارم درو پیوسته آب

چهره‌ای دارم برو همواره گرد

۵

نازنینا، در فراق روی تو

چند باید بودنم با سوز و درد؟

۶

گفته بودی: غم خورم کار ترا

غم نخوردی تا غمت خونم نخورد

۷

حاکمی، گر نرم گویی ور درشت

بنده‌ام، گر صلح جویی ور نبرد

۸

مرد عشق از جان نترسد در غمش

وآنکه از جانی بترسد نیست مرد

۹

ای که بستی دستهٔ‌گل از رخش

من به بویی قانعم زان روی ورد

۱۰

اوحدی، یا ترک روی او بگوی

یا بساط نیک نامی در نورد

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۲۱۹

نظرات