
اوحدی
غزل شمارهٔ ۱۷۷
۱
هر دم از خانه رخ بدر دارد
در پی عاشقی نظر دارد
۲
هر زمان مست بر سر کویی
با کسی دست در کمر دارد
۳
یار آن کس شود، که مینوشد
دست آن کس کشد، که زر دارد
۴
دوست گیرد نهان و فاش کند
مخلصان را درین خطر دارد
۵
هر که قلاشتر ز مردم شهر
پیش او راه بیشتر دارد
۶
در خرابات ما شود عاشق
هر که سودای درد سر دارد
۷
یار ترسای ما، مترس از کس
عاشقی خود همین هنر دارد
۸
مزن، ای اوحدی، به جز در دوست
کان دگر خانها دو در دارد
تصاویر و صوت

نظرات