
اوحدی
غزل شمارهٔ ۱۹۲
۱
باد بویی از دو زلفت وام کرد
سوی چین آورد و مشکش نام کرد
۲
غمزهٔ آهووش گو افگنت
تیر غم در دیدهٔ بهرام کرد
۳
دانهٔ خالی، که بر رخسار تست
پای ما را بستهٔ این دام کرد
۴
قامت من چون الف بود از نشاط
آن الف را دام زلفت لام کرد
۵
نازنینا، صبح ما را همچو شام
فتنهٔآن لعل خون آشام کرد
۶
توسن دل، گرچه تندی مینمود
عاقبت چشم تو او را رام کرد
۷
آتش روی تو ما را سخت سوخت
گر چه کار اوحدی را خام کرد
نظرات