اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۹۴

۱

دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد

چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد

۲

دگری روی ز تیر تو اگر می‌پیچید

بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد

۳

خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند

من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد

۴

اگر انکار کنندم به محبت همه خلق

تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد

۵

پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست

گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد

۶

من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم

طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد

۷

اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز

ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد

تصاویر و صوت

نظرات