اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۱۹۷

۱

جز لبم شرح میان او نکرد

جز دلم وصف دهان او نکرد

۲

روی اقبالی ندید آن سر، که زود

جای خود بر آستان او نکرد

۳

راز دل زان فاش می‌گردد، که دوست

چارهٔ درد نهان او نکرد

۴

هر که قتل ما بدید آگاه شد:

کان به جز تیر و کمان او نکرد

۵

آنکه سر در پای عشق او نباخت

دست وصل اندر میان او نکرد

۶

خاطر آشفتهٔ ما کی کند؟

عشرتی کندر زمان او نکرد

۷

بر که نالد اوحدی زین پس، که دوست

گوش بر آه و فغان او نکرد

تصاویر و صوت

نظرات