اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۲۰

۱

گر وصل آن نگار میسر شود مرا

از عمر باک نیست، که در سر شود مرا

۲

تسخیر روی او به دعا می‌کند دلم

تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا

۳

روزی که کاسهٔ سرم از خاک پر کنند

از بوی او دماغ معطر شود مرا

۴

آن نور هر دودیده اگر می‌دهد رضا

بگذار تا دودیده به خون تر شود مرا

۵

هر ساعتم چنان کند از غصه پایمال

کز دست او فعان به فلک بر شود مرا

۶

مشکل شکفته گرددم از وصل او گلی

لیکن چه خارها که به دل در شود مرا!

۷

این درد سینه سوز، که در جان اوحدیست

از تن شگفت نیست که لاغر شود مرا

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۲۰۰

نظرات

user_image
محمد مهدی یاری
۱۴۰۰/۰۱/۰۲ - ۰۴:۰۸:۳۸
کز دست او فغان به فلک بر شود مرادر متن فعان آمده که فکر کنم فغان درسته؟