اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۲۵۹

۱

چه عشقست این که در دل شد؟

کزو پایم درین گل شد

۲

به بند او در افتادم

کشیدم بند و مشکل شد

۳

چه شربت بود عشق او؟

که جان را زهر قاتل شد

۴

قیامت بیند آن دستی

کز آن قامت حمایل شد

۵

چو با آیینهٔ خاطر

جمال او مقابل شد

۶

هر آن نقشی که بر دل بد

نهفته گشت و باطل شد

۷

ازو من سایه‌ای بودم

به نور آن سایه زایل شد

۸

مریدی را مرادی بد

ازان دلدار حاصل شد

۹

ریاضت اوحدی می‌برد

که این درویش واصل شد

تصاویر و صوت

احوال و آثار اوحدی اصفهانی معروف بمراغه ای و مثنوی منطق العشاق یا ده نامه اوحدی به اهتمام و انتخاب محمود فرخ - محمود فرخ - تصویر ۱۰۱

نظرات