
اوحدی
غزل شمارهٔ ۲۶۶
۱
نه آخر دل من خراب از تو شد؟
نه آخر دو چشمم پرآب از تو شد؟
۲
نه آخر تن ناز پرورد من
گرفتار چندین عذاب از تو شد؟
۳
مکن خواب و چشم مرا غم بخور
کزین گونه بیخورد و خواب از تو شد
۴
ز لب آب وصلی بدین سینه ریز
که برآتش غم کباب از تو شد
۵
چو چنگم به گفتار خوش مینواز
که فریاد من چون رباب از تو شد
۶
به یاقوت خود حال اشکم بپرس
که بر چهره چون لعل ناب از تو شد
۷
متاب از بر اوحدی روی خویش
که بیچاره در تنگ و تاب از تو شد
تصاویر و صوت

نظرات