
اوحدی
غزل شمارهٔ ۳۰۹
۱
صبری کنیم تا ستم او چه میکند؟
با این دل شکسته غم او چه میکند؟
۲
هر کس علاج درد دلی میکنند و ما
دم در کشیده تا الم او چه میکند؟
۳
در دست ما چو نیست عنان ارادتی
بگذاشتیم تا کرم او چه میکند؟
۴
ای بخت من، به دست من انداز دامنش
وین سر ببین که: در قدم او چه میکند؟
۵
عیسی دمست یار، مرا پیش او بکش
وآنگه نگاه کن که: دم او چه میکند؟
۶
یک ره به پیش دیدهٔ من نام او ببر
وز گریه بین که اشک و نم او چه میکند
۷
در حیرتم ز مدعی نادرست مهر
تا مهر عشق بر درم او چه میکند؟
۸
خورشید را چو نیست در آن آستانه بار
گویی نسیم در حرم او چه میکند؟
۹
این دوستان نگر که: نگفتند:اوحدی
با هجر بیش و وصل کم او چه میکند؟
تصاویر و صوت

نظرات