
اوحدی
غزل شمارهٔ ۳۱۶
۱
خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
۲
پادشاهان ولایت چو به نخجیر روند
صید را گر چه بگیرند رها نیز کنند
۳
نظری کن به من، ای دوست، که ارباب کرم
به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
۴
بوسهای زان دهن تنگ بده، یا بفروش
کین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند
۵
عاشقان را زبر خویش مران، تا بر تو
زر و سر هر دو ببازند و دعا نیز کنند
۶
گر کند میل به خوبان دل من، عیب مکن
کین گناهیست که در شهر شما نیز کنند
۷
بر زبان گر برود یاد منت باکی نیست
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
۸
توختایی بچهای، در تو خطا نیست عجب
کانچه بر راه صوابند خطا نیز کنند
۹
اوحدی، گر نکند یار ز ما یاد، مرنج
ما که باشیم که اندیشهٔ ما نیز کنند؟
نظرات
حمیدرضا
مسیح
سراج
لیلی رابربند
لیلی رابربند