
اوحدی
غزل شمارهٔ ۳۲۳
۱
دل از فراق شما دردمند خواهد بود
زمان هجر ندانم که چند خواهد بود؟
۲
دریغم آید از آن، گوهر پسندیده
که در تصرف هر ناپسند خواهد بود
۳
بیار بندی از آن زلف عنبرین، کامروز
دوای این دل دیوانه بند خواهد بود
۴
دلم چو ناله کند رستخیز خواهد کرد
لبم چو خنده کند زهر خند خواهد بود
۵
به جستن تو سر اندر جهان نهم روزی
و گر سرم به مثل در کمند خواهد بود
۶
چو از مقام تو چشمم به راه باید داشت
گمان مبر تو که گوشم به پند خواهد بود
۷
به اوحدی سخنی چند نقد تلخ بگوی
که به ز شربت شیرین قند خواهد بود
نظرات