اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۳۶۸

۱

مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟

که خاک پای ترا از سپهر ننگ آید

۲

بکن ز جور و جفا هر چه ممکنست امروز

که هر چه صورت زیبا کند بینگ آید

۳

به زور بازوی مردی برون نشاید برد

بر آستان تو دستی که زیر سنگ آید

۴

اگر چه شد ز روانی چو آب گفتهٔ ما

ز وصف قد تو چون بگذریم تنگ آید

۵

چو میل سوی تو کردم به دوستی، دل گفت:

مکن، که جامهٔ این کار بر تو ننگ آید

۶

ز رنگ ناخنت، ای ماه چهره،می‌نالم

به ناله‌ای، که چنان نالها ز چنگ آید

۷

به صبغ مهر تو چون اوحدی دگر باره

در افکنیم شبی خرقه تا چه رنگ آید؟

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۲۸۴

نظرات