اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۳۸۳

۱

مگذر، ای ساربان، ز منزل یار

تا دمی در غمش بگریم زار

۲

از برای کدام روز بود؟

اشک خونین و دیدهٔ‌خونبار

۳

گر قیامت کنیم، شاید، از آنک

با قیامت فتادمان دیدار

۴

پار با دوست بوده‌ایم این جا

آه ازین پیش دوست بودن پار!

۵

ساقی، ار جام باده‌ای داری

به چنین فرصتی بیا و بیار

۶

مطرب، ار مانعی و عذری نیست

نفسی وقت عاشقان خوش دار

۷

غزلی ز اوحدی گرت یادست

بر منش خوان به یاد آن دلدار

تصاویر و صوت

نظرات