اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۳۹

۱

چو آشفته دیدی که شد کار ما

نگشتی دگر گرد بازار ما

۲

میازار ما را، که کار خطاست

دلیری نمودن به آزار ما

۳

به فریاد ما گر چنین می‌رسی

به گردون رسد نالهٔ زار ما

۴

دل ما ننالیدی از چشم تو

اگر جور کردی به مقدار ما

۵

بجز ما نخواهد خریدن کسی

متاعی که بستی تو در بار ما

۶

چه خسبی؟ که شبهای تاریک خواب

نیامد درین چشم بیدار ما

۷

مریز اوحدی را نمک بر جگر

که شوریده او می‌کند کار ما

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۵۴

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۱/۱۱/۲۵ - ۱۳:۰۵:۵۷
مصرع اول بیت دوم، واژه "میزار" نام ستاره ای است و با توجه به معنی غزل به نظر میرسد ، صورت صحیح کلمه باید "میازار" باشدپس صحیح "میازار"