اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۴۲۲

۱

ای صبا، از من آشفته فلان را می‌پرس

می‌نشان جان و دل و آن دل و جان را می‌پرس

۲

در جهان هم نفسی جز تو ندارد جانم

هر نفس می‌رو و آن جان جهان را می‌پرس

۳

زلف او را ز رخ او به کناری می‌کش

غافلش می‌کن و آن چشم و دهان را می‌پرس

۴

در چمن می‌شو و بر یاد گلش می می‌نوش

وز چمن می‌رو و آن سرو روان را می‌پرس

۵

گرچه او را سر مویی خبر از حالم نیست

هردم آن بی‌خبر موی میان را می‌پرس

۶

گرچه من پیر شدم در هوس دیدن او

تو گذر می‌کن و آن بخت جوان را می‌پرس

۷

اوحدی عاشق آن عارض و زلفست، تو نیز

از سر لطف همین را و همان را می‌پرس

تصاویر و صوت

احوال و آثار اوحدی اصفهانی معروف بمراغه ای و مثنوی منطق العشاق یا ده نامه اوحدی به اهتمام و انتخاب محمود فرخ - محمود فرخ - تصویر ۸۲
کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۴۱

نظرات