اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۴۴۹

۱

ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

۲

خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر

وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک

۳

هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی

هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک

۴

آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی

از دیدنش به سجده بپرداختی ملک

۵

صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند

نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک

۶

گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری

خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک

۷

تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا

کین حال نیز در همه جایست مشترک

۸

گر در وفای من بگمانی، بیازمای

زر خالصست و باک نمی‌دارد از محک

تصاویر و صوت

احوال و آثار اوحدی اصفهانی معروف بمراغه ای و مثنوی منطق العشاق یا ده نامه اوحدی به اهتمام و انتخاب محمود فرخ - محمود فرخ - تصویر ۱۱۴

نظرات

user_image
مهرجو
۱۳۹۵/۰۸/۰۸ - ۱۷:۱۳:۱۴
من فکر می کنم با توجه به معنی شعر آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتیاز دیدنش به سجده نپرداختی ملک ...صحیح باشهیعنی ملایک نمی توانستند چشم از تو بردارند و به سجده بروند
user_image
دیاّن
۱۳۹۸/۰۱/۳۱ - ۰۲:۴۱:۰۰
غزلی همچون این غزل منسوب به حافظ نیز هست که در برخی کتب غزلیات حافظ میجود است با این مطلعای پیک پی خجسته چه نامی فدیت لک هرگز سیاه چرده ندیدم بدین نمک .در لغت نامه دهخدا ذیل کلمه "فدیت" به این غزل حافظ اشاره کرده است