
اوحدی
غزل شمارهٔ ۴۴۹
۱
ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
۲
خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر
وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک
۳
هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی
هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک
۴
آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی
از دیدنش به سجده بپرداختی ملک
۵
صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند
نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک
۶
گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری
خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک
۷
تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا
کین حال نیز در همه جایست مشترک
۸
گر در وفای من بگمانی، بیازمای
زر خالصست و باک نمیدارد از محک
تصاویر و صوت

نظرات
مهرجو
دیاّن