اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۴۸۹

۱

مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، من گفتم

دل بیچارگان از خود مرنجانید، من گفتم

۲

به مال و جاه چندینی نباید غره گردیدن

ز گرد این و آن دامن بیفشانید، من گفتم

۳

درین بستان که دل بستید اگرتان دسترس باشد

برای خود درختی نیک بنشانید، من گفتم

۴

بگردد حال ازین سامان و این آیین که می‌بینید

شما هم حالیا بر خود بگردانید، من گفتم

۵

پی نام کسان رفتن به عیب، انصاف چون باشد؟

نخستین نامهٔ خود را فرو خوانید، من گفتم

۶

دل درماندگان خستن خطا باشد، که هم در پی

شما نیز این چنین یک روز درمانید، من گفتم

۷

حدیث اوحدی این بود و تدبیری که میدانست

تمامست این قدر، باقی شما دانید، من گفتم

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۹۹

نظرات