اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۵۰

۱

نوبهارست و دل پر هوس و بادهٔ ناب

حبذا روی نگار و لب کشت و سر آب

۲

صبح برخیز و بر گل به صبوحی بنشین

چون به آواز خوش مرغ درآیی از خواب

۳

عیش نیکوست کسی را که تواند کردن

ای توانای خردمند، چه داری؟ دریاب

۴

اگر آن زلف تو در بردن عقل از همه روی

وی لب تو در غارت دین از همه باب

۵

کافران روی به محراب نکردند، ولی

بکنند ار خم ابروی تو باشد محراب

۶

اوحدی پیش تو صد نامه فرستاد از شوق

که نه آثار وفا دید و نه ایثار جواب

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۱۶۳

نظرات

user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۴/۰۳/۱۲ - ۱۱:۰۲:۲۴
مصراع دوم بیت چهارم از نظر وزن و معنی درست نیست. شاید به این صورت باشد:وگر آن لعل تو در .....