اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۵۲۷

۱

به غم خویش چنان شیفته کردی بازم

کز خیال تو به خود نیز نمی‌پردازم

۲

هر که از نالهٔ شبگیر من آگاه شود

هیچ شک نیست که چون روز بداند رازم

۳

گفته بودی: خبری ده، که ز هجرم چونی؟

آن چنانم که ببینی و ندانی بازم

۴

عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا

هیچ غم نیست، تو می‌سوز، که من میسازم

۵

بعد ازین با رخ خوب تو نظر خواهم باخت

گو: همه شهر بدانند که: شاهد بازم

۶

آن چنان بر دل من ناز تو خوش می‌آید

که حلالت نکنم گر نکشی از نازم

۷

اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی

هم به خاک سر کوی تو بود پروازم

۸

اوحدی گر نه چو پروانه بسوزد روزی

پیش روی تو چو شمعش به شبی بگدازم

تصاویر و صوت

احوال و آثار اوحدی اصفهانی معروف بمراغه ای و مثنوی منطق العشاق یا ده نامه اوحدی به اهتمام و انتخاب محمود فرخ - محمود فرخ - تصویر ۱۲۲

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۰۸:۲۴:۰۸
اجرای ساز و آواز این شعر در برنامه برگ سبر شماره 215 با صدای استاد بزرگ قوامی
user_image
کسرا
۱۳۹۶/۰۹/۰۲ - ۰۴:۱۳:۱۱
شعر بسیار زیبایی ست
user_image
محمد شریفی
۱۳۹۹/۰۱/۰۶ - ۲۲:۱۴:۱۵
درود یک متن از نسخه حافظ دارم توی سایت وقتی شعر رو میرنی میگه این مراغه ایست و کلا از نظر کلامی شعر و کتاب حافظ بنده فرق دارد بنظرم باید درباره نسخه اصلی حافظ که موزه حیدر اباد هند است تحقیق بیشتری کرد و کتاب رو از هندوستان خریده ام