اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۵۵۷

۱

به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم

گذر به کوچهٔ آن ترک می‌پرست کنم

۲

به خیره سوختنم دست یافت دوست، مگر

به چاره ساختن آن دوست را به دست کنم

۳

به گردن دلم از نو درافگند بندی

از آن کمند چو آهنگ بازرست کنم

۴

دلم به دام بالها در اوفتد چون صید

چو یاد صید که از دام من بجست کنم

۵

هوای قد بلندش مرا چو پست کند

نوای گفتهٔ خود را بلند و پست کنم

۶

دلم به تیر غمش خسته گشت و می‌خواهم

که جان خود هدف آن کمان و شست کنم

۷

گرم طلب کنی، ای اوحدی، ازان درجوی

که من به خاک سر کوی او نشست کنم

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۳۶۲

نظرات

user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۸/۰۹/۲۳ - ۱۹:۵۹:۰۴
بیت چهارم مصراع اول بلاها صحیح است