اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۵۷۶

۱

تا کی به در تو سوکوار آیم؟

در کوی تو مستمند و زار آیم؟

۲

گر کار مرا تو غم رسی روزی

غم نیست، که عاقبت به کار آیم

۳

وقتی که ز کشتگان خود پرسی

اول منم آنکه در شمار آیم

۴

چون دست برآوری به خون ریزی

هم من باشم که: پایدار آیم

۵

روزی اگرم تو یار خود خوانی

دانم به یقین که: بختیار آیم

۶

هم پیش تو بگذرم به دزدیده

گر نتوانم که آشکار آیم

۷

مگذار مرا چو اوحدی تنها

زنهار! که من به زینهار آیم

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۳۷۰

نظرات